نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب اتوبوس قرمز

اتوبوس قرمز
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
00
داستان اول در مورد زن سیاه پوست بود که در مورد بیعدالتی و تفاوت گذاشتن بین سیاه پوستها و سفیدها بود آنها دیگر زیادهروی کرده بودند و (رزا) با ندادن صندلیاش به مرد سفید جریمه شد و این حرکت او آغازی برای همه شد تا اعتراض کنند و انقلابی شکل گرفت تا این قوانین چرک را لغو کند. داستان سال خبیثه در مورد اتفاقهایی بود که در اتوبوس رخ میداد و مرد هر یک از مسافران را توصیف میکرد که چه کار میکنند. داستان دلهره نیز در مورد زنی بود که در اتوبوس نگران بود زیرا زمستان و جاده لغزنده بود مقصد دور و راننده باید از دره عبور میکرد؛ در شب در تاریکی فکر میکرد که ممکن است اتوبوس چپ کند. داستان گنه نیز در مورد دختر بچهای بود که داخل اتوبوس شده بود موقع نشستن پایش به کف نمیرسید موقع ایستادن دستش به میله و موقع کشیدن کارت دستش به دستگاه نمیرسید. داستان سُم نیز در مورد بیماری بود که در اتوبوس برای کناریاش دلیل خوردن آرامبخش را تعریف میکرد اینکه دچار توهمات ترسناکی شده است. داستان آشنا نیز در مورد دختری بود که دوست قدیمیاش را در اتوبوس دید. داستان ایستگاه آخر نیز در مورد پیرمردی بود که در گذشته راننده اتوبوس بود اما عاقبت آلزایمر گرفت و بازنشسته شد. داستان آخر یعنی اتوبوس قرمز در مورد دختری نابینایی بود که با مادرش در داخل اتوبوس نشسته بود او با صداها و قدرت تجسم گراییاش دنیای اطراف را میدید. بیشتر این داستانها در فصل زمستان اتفاق افتاده بود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.