رمان بر اساس یه داستان واقعیه که جدال بین عشق و جاه طلبی انسان رو به تصویر میکشه. ارل لستر کسی که سر این دوراهی قرار گرفته، یکی از مورد اعتمادترین نزدیکان ملکه الیزابت اوله. قلب ارل به برتری عشقِ امیِ روستایی حکم میکنه و عقلش به برتر دونستن و حفظ مقامش در دربار دستور میده. در همین حال وارنی که نزدیکترین دستیار ارل هست، به این فکره که اگر موقعیت ولی نعمتش در دربار به خطر بیفته، مقام خودش هم از دست میره. بنابراین به هر حیلهای پناه میبره و به هر جنایتی دست میزنه تا دخترک بیچاره رو از سر راه برداره...
متن کتاب ساده ست و پیچیدگی خاصی نداره اما اصطلاحات و ضرب المثلهای زیادی رو توی خودش داره. قصه هیجان انگیزیه و بیشتر از اینکه عاشقانه باشه، در مورد درباریان و نجیب زادهها و دیدگاه هاشونه. ترجمه بد نبود اما یه جاهایی واقعا تو ذوق میزد، مثلا «خواجه» اصلا مناسب ترجمه سال ۱۴۰۰ نیست.
اینم بگم که قصه سر والتر رالی و شنل گل آلودش هم تو رمان گفته شده:)
متن کتاب ساده ست و پیچیدگی خاصی نداره اما اصطلاحات و ضرب المثلهای زیادی رو توی خودش داره. قصه هیجان انگیزیه و بیشتر از اینکه عاشقانه باشه، در مورد درباریان و نجیب زادهها و دیدگاه هاشونه. ترجمه بد نبود اما یه جاهایی واقعا تو ذوق میزد، مثلا «خواجه» اصلا مناسب ترجمه سال ۱۴۰۰ نیست.
اینم بگم که قصه سر والتر رالی و شنل گل آلودش هم تو رمان گفته شده:)