ممنونم از کتابراه و گروه تهیه کننده. داستان به زیبایی ارائه شده بود. اما من به داستان نقد دارم.
این داستان چند پیام اخلاقی و اجتماعی را دنبال میکند. موضوع چرخه یای که در جریان است و راحت تر ان است که چرخه را حفظ کنیم، تا اینکه بخواهیم تغییری در ان ایجاد کنیم درست است. به نظر من هم کسانی که جسارت ترک کردن چرخه را دارند افراد موفق تری هستند. اما موضوع رایل موضوع خوبی برای چنین نتیجه گیریای نبود. داستان به ما نشان میدهد که رایل به دلیلی به این بیماری دچار شده است. بله. مشکل رایل یک بیماری است! داستان به منِ خواننده بارها و بارها اثبات میکند رایل انسانی با خوبیهای متعدد است و حتی دوست دارد معایبش را برطرف کند. اما این بیماری گاهی روی رفتار او تاثیر دارد. با علم به این موضوعات انتظار میرفت تلاش بیشتری برای «درمان» او اتفاق بیفتد. من در جریان داستان تلاش زیادی برای علاج او ندیدم. فقط چشم پوشی اتفاق افتاد. اگر فرضا رایل به نوعی سرطان مبتلا میشد، باز لیلی او را میگذاشت و میرفت؟؟ یا احتمالا پیام مناسب داستان این بود که تمااام تلاششان را برای درمان او به کار بگیرند، حتی اگر نهایتا او بمیرد. پس چرا در مقابل بیماری روحی چنین رویکردی وجود نداشت؟!؟ خواننده الان چه نتیجهی اخلاقیای از حرکت لیلی باید بگیرد؟؟ اگر لیلی تصمیم نهایی را به خاطر فرزندش گرفت، پس چطور گاه کاهی فرزند را به پدرش میسپارد؟؟؟ آیا همان خطری که دلیل تصمیم لیلی بود، در همین زمان کودک را تهدید نمیکند؟؟؟
به نظرم داستان از نظر استدلال ایرادهایی داشت.
اما باز از راوی عزیز و کتابراه ممنونم
این داستان چند پیام اخلاقی و اجتماعی را دنبال میکند. موضوع چرخه یای که در جریان است و راحت تر ان است که چرخه را حفظ کنیم، تا اینکه بخواهیم تغییری در ان ایجاد کنیم درست است. به نظر من هم کسانی که جسارت ترک کردن چرخه را دارند افراد موفق تری هستند. اما موضوع رایل موضوع خوبی برای چنین نتیجه گیریای نبود. داستان به ما نشان میدهد که رایل به دلیلی به این بیماری دچار شده است. بله. مشکل رایل یک بیماری است! داستان به منِ خواننده بارها و بارها اثبات میکند رایل انسانی با خوبیهای متعدد است و حتی دوست دارد معایبش را برطرف کند. اما این بیماری گاهی روی رفتار او تاثیر دارد. با علم به این موضوعات انتظار میرفت تلاش بیشتری برای «درمان» او اتفاق بیفتد. من در جریان داستان تلاش زیادی برای علاج او ندیدم. فقط چشم پوشی اتفاق افتاد. اگر فرضا رایل به نوعی سرطان مبتلا میشد، باز لیلی او را میگذاشت و میرفت؟؟ یا احتمالا پیام مناسب داستان این بود که تمااام تلاششان را برای درمان او به کار بگیرند، حتی اگر نهایتا او بمیرد. پس چرا در مقابل بیماری روحی چنین رویکردی وجود نداشت؟!؟ خواننده الان چه نتیجهی اخلاقیای از حرکت لیلی باید بگیرد؟؟ اگر لیلی تصمیم نهایی را به خاطر فرزندش گرفت، پس چطور گاه کاهی فرزند را به پدرش میسپارد؟؟؟ آیا همان خطری که دلیل تصمیم لیلی بود، در همین زمان کودک را تهدید نمیکند؟؟؟
به نظرم داستان از نظر استدلال ایرادهایی داشت.
اما باز از راوی عزیز و کتابراه ممنونم