نظر فاطمه برای کتاب همیشه شوهر

همیشه شوهر
فاطمه
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
04
احتمالا اولین چیزی که درباره این کتاب توجه شما را جلب میکن عنوان آن است. در کتاب توضیح داده میشود که زنهایی وجود دارند که «به نظر میآید برای بیوفا بودن زاییده شدهاند» و این بیوفایی درست بعد از اینکه شوهر کردند شروع میشود. شوهر اولین عشق این نوع زنان محسوب میشود اما این عشق کافی نیست. ناتالیا واسیلیونا – زن پاول پاولوویچ ترسوتسکی – یکی از این زنان بود. کسی که از هرزگی متنفر است و آن را محکوم هم میکند اما خود نیز هرزه است. حال در مقابل این نوع زنان، مردانی وجود دارند که در کتاب تحت عنوان همیشه شوهر از آنان یاد میشود. پاول پاولویچ نیز یکی از همین مردان است. ایده اصلی کتاب همین است. توصیف فردی که «همیشه شوهر» است در برابر مردی که معشوقه زنش بود. با این حال پیچیدگی روابط این دو در رمان خواندنی است. در طول خواندن کتاب این سوال به ذهن خواننده خطور میکند که آیا آدمها توانایی تغییر دارند؟ و اصولا چه اتفاقی باید رخ دهد تا فردی نقشش را رها کند و یک زندگی تازه را شروع کند. ولچانینف مشخصا آدمی با اخلاق نیست ولی هنگامی که احساس پیری میکند و دستخوش مالیخولیا میشود به نظر تغییراتی در او ایجاد شده اما هنگامی که با «همیشه شوهر» روبهرو میشود و میبیند یک نوع کشش خاص بین آنها وجود دارد، نمیتواند نقش لذتبخش و عملا بیخطرش را رها کند. در این میان نقش پاول پاولوویچ نیز بسیار مهم استپیچیدگی روابط در این کتاب بیشتر از هرچیزی جلب توجه میکند اما سوال اساسی همچنان این است که آیا آدمها میتوانند از نقشی که دارند رهایی پیدا کنند؟ لازم است این کتاب را بخوانید تا به پاسخ این سوال برسید.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.