رمان درباره دختر فلجی است که از زمانی که به دنیا اومد از ناحیه کمر به پایین فلج بودبتی باکستر، دختری که از زمانی که به دنیا اومد فلج بود اما ایمانش رو به مسیح از دست نداد خانوادش تمام دارایی خود را برای بهبود پیدا کردن بتی خرج کردن اما فرجی نشد روزی مسیح به خواب بتی میرود و ساعتی و روزی رو به اون میگوید بتی متوجه میشود که این تاریخ، زملن بهبود یافتنش است در آن روز همهی دوست و آشناها به خانه آنها میایند تا این معجزه بزرگ را ببینند
در ان روز بتی شفا پیدا کرد و از ان موقع خود و همسرش به مبلغ دین مسیحیت رو آورد و یکی از پیروان خاص مسیح شد
در ان روز بتی شفا پیدا کرد و از ان موقع خود و همسرش به مبلغ دین مسیحیت رو آورد و یکی از پیروان خاص مسیح شد