شاید خیلی وقتها به تصمیمات مختلف و شرایط متفاوت زندگیمون فکر کنیم و به این فکر کنیم که فلان موقع تصمیمم اشتباه بوده یا اگه فلان کار رو انجام میدادم الان وضع بهتری داشتم...
خلاصه که حسرتهای زیادی با خودمون داریم و همیشه فکر میکنیم یه زندگی خیلی قشنگ تر، بهتر و کامل تر در انتظارمون بوده اما یا ما به اندازه کافی خوب عمل نکردیم یا شرایط طوری که میخواستیم پیش نرفته...
شخصیت اصلی این کتاب هم دقیقا چنین حسرتهایی با خودش داره و مدام به راههای نرفته و کارهای نکردهاش فکر میکنه... تا اینکه بهش فرصتی داده میشه که تمام زندگیهایی که میتونسته داشته باشه رو زندگی کنه...
و در نهایت به دید جالب و منطقیتری نسبت به زندگی میرسه...
.
این کتاب میتونه در قالب داستان بهتون انگیزه بده... و برعکس خیلی از کتابهای انگیزشی موجود که آدم رو دعوت میکنن به مثبت اندیشی افراطی و بی حد و مرز؛ این کتاب میخواد با پذیرش غم به این موضوع برسید و بفهمید که هیچ زندگی آرمانی و کاملی وجود نداره که همیشه شاد و خوشحال باشید؛ همون طور که توی بخشی از کتاب نوشته شده: 《اگه میفهمیدیم هیچ روش زندگیای وجود نداره که بتونه ما رو دربرابر غم و اندوه مصون کنه، قضایا خیلی راحتتر میشدن. 》
خلاصه که حسرتهای زیادی با خودمون داریم و همیشه فکر میکنیم یه زندگی خیلی قشنگ تر، بهتر و کامل تر در انتظارمون بوده اما یا ما به اندازه کافی خوب عمل نکردیم یا شرایط طوری که میخواستیم پیش نرفته...
شخصیت اصلی این کتاب هم دقیقا چنین حسرتهایی با خودش داره و مدام به راههای نرفته و کارهای نکردهاش فکر میکنه... تا اینکه بهش فرصتی داده میشه که تمام زندگیهایی که میتونسته داشته باشه رو زندگی کنه...
و در نهایت به دید جالب و منطقیتری نسبت به زندگی میرسه...
.
این کتاب میتونه در قالب داستان بهتون انگیزه بده... و برعکس خیلی از کتابهای انگیزشی موجود که آدم رو دعوت میکنن به مثبت اندیشی افراطی و بی حد و مرز؛ این کتاب میخواد با پذیرش غم به این موضوع برسید و بفهمید که هیچ زندگی آرمانی و کاملی وجود نداره که همیشه شاد و خوشحال باشید؛ همون طور که توی بخشی از کتاب نوشته شده: 《اگه میفهمیدیم هیچ روش زندگیای وجود نداره که بتونه ما رو دربرابر غم و اندوه مصون کنه، قضایا خیلی راحتتر میشدن. 》