نظر فرزاد مشهدی برای کتاب بهشت، جهنم

بهشت، جهنم
فرزاد مشهدی
۱۳۹۴/۰۸/۲۳
30
داستان شروع امیدوار کنندهای نداشت و باید بگم اونجوری که باید نتونست جذابیت یه شروع رو داشته باشه و گیج کننده بود. اما به محض اینکه از این شروع و توصیفهای گیج کننده و غیر لازم گذشت نقطه عطف قصه با ورود ناگهانی عموی قصه همراه شد که همون شروع بد نتونست ورود باشکوهی از اون به تصویر بکشه اما خوب تونست با المانهای روانشناسی از یک خانواده غریب توی یک جامعه چند ملیتی رو توی قصه بگنجونه و با مخاطبش ارتباط برقرار کنه. توصیفهای مناظر و شخصیتها، مخصوصا عمو پراناب، قابل قبول و دوست داشتنی از آب دراومده بودن، گرچه میتونست بیشتر روی چهرههای سبزه و شوخیها و لودگیهای عمو پراناب بیشتر مانور بده و از اون یه چهره دوس داشتنی تر به نمایش بگذاره تا بعدا که میخواست یکهو شخصیت عمو پراناب رو از محور اصلی ماجرا بیرون بکشه و از اون یه چهرهی ضد قهرمان بسازه بیشتر جلب توجه کنه. روایت قصه اما برخلاف پارادوکسهای قصه، تا حد زیادی شیرین و دلچسب بود، گرچه روایت اول شخصی که محور اصلی داستانش ابتدا عمو پراناب بود ولی بعد از بیرون رفتن او از محوریت داستان، خود راوی شد و به خوبی تونست شخصیت یه نوجوون دوفرهنگی رو روانشناسی کنه و شخصیت دوگانه و دمدمی مزاج و رفتارهای جنسی مخصوص فرهنگ آمریکایی در این سن رو به تصویر قلم بکشه. پایان قصه هم طبق سنت داستانهای کوتاه، انتظاری نمیرفت که در پایان اتفاق خارق العادهای رخ بده، تمام شد. در کل منهای کمکشهای کم جذابیت قصه و نداشتن هدف و پند و نتیجهای جذاب و هیجان انگیز که خواننده را به فکر فرو ببرد، روایت و شخصیت پردازی و توصیفها خوب بودند و خواننده را به دنبال کردن ادامه ماجرا ترغیب میکرد. گرچه خواننده با خواندن نام اثر انتظار اثری دیگر و نتیجهی جذابتر داشت.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.