نظر 📚الناز محمدی📚 برای کتاب صوتی من او را دوست داشتم

قبل از هر چیز بابت خوانش بی نظیر بهناز جعفری عزیز از کتابراه ممنونم و اگر درمورد کتاب بخوام بگم، بعد از کتاب ای کاش کسی جایی منتظرم باشد، که مجموعه داستان بود، این دومین کتابی بود که از آنا گاوالدا خوندم. یک کتاب بسیار روان، ملموس و پر از درس که ما میتونیم توی زندگی‌ مشترک ازش بهره ببریم. کتاب در واقع به نظر من نه داستان زندگی زن داستان، کلوئه، بلکه داستان زندگی پدر شوهر کلوئه، پیتر بود. البته که داستان با خیانت همسر کلوئه شروع میشد و بیان میشد که اون ها رو به دلیل عشقی به یک‌ زن جوان ترک کرده، اما توی صحبت‌هایی که بین کلوئه و پیتر پیش میرفت، پیتر برای بهتر کردن حال عروسش و کمک به اون از گذشته، روابطش و مسائلی که تا حالا با هیچ کس در موردش حرف نزده بود، می گفت. و یک جورایی به مسئله خیانت و یا عشق پنهانی بین زن و مرد، این دو‌ نفر از دو زاویه کاملا متفاوت نگاه میکردن. و تو‌ هر طرفی که داستان رو میشنیدی حق‌هایی رو به افراد میدادی، چه ما که خواننده داستان بودیم، و چه اون دو نفری که داستان طرف رو به رو رو می شنیدن. داستان کلا توی یک کلبه جنگلی کنار شومینه روایت میشه. احوال کلوئه خیلی بهم ریخته بود. یک جاهایی خودش رو دعوا میکرد، با خودش بد بود و درحال غرغر و دعوا با خودش یک دفعه لوسی دخترش همه اون حس های بد رو خوب میکرد و کلوئه می فهمید که هنوز زندگی کلی دلیل براش داره که قوی بمونه و ادامه بده.