داستان از زبان یه پسر دانشجوعه که کارش قرآن خوندن و روزه گرفتن و فاتحه خوندن برای اموات مردمه، میاد سر قبر ۵ تا برادر، که ۴تای این برادرا توی سال ۶۰ فوت شدن رو روایت میکنه.
کتاب بنظر من و نسبت به چیزهایی که قبل از این کتاب خوندم، کتاب خیلی قوی نیست و یه داستان موازیش هست که عصبیم میکرد برای گذشته بود و یهو میپرید در خلل داستان، اما توی دل روایت هر برادر که میری جالبه.
ناصر، مسعود، محمود، منصور و طاهر.
کتاب بنظر من و نسبت به چیزهایی که قبل از این کتاب خوندم، کتاب خیلی قوی نیست و یه داستان موازیش هست که عصبیم میکرد برای گذشته بود و یهو میپرید در خلل داستان، اما توی دل روایت هر برادر که میری جالبه.
ناصر، مسعود، محمود، منصور و طاهر.