تولستوی هم مثل همه انسانها با سوال علت وجودی خودش روبرو شده فقط خوش شانس بوده که ثروت و فرصت داشته تا در مورد اون فکر کنه ولی بقیه انسانها اینقدر مشغول درگیریهای روزمره خود میشوند که گاها فلسفه وجودی خود را از یاد میبرند
تولستوی در این کتاب نشان میدهد که با رفتن به سمت علم مطلق به دلیل ناقص بودن اون نمیتواند جواب قانع کنندهای بدست آورد و دچار یاس و ناامیدی میشود. اخر سر با تفکر در مورد زندگی افراد معمولی متوجه اعتقادات غیر علمی و مذهبی آنها میشود و تصمیم به مطالعه در مورد آنها میکند. اسلام و مسیحیت از ادیانی هست که با ان اشنا میشود و در ان عمیق میشود
چیزی که از دین میبیند دعوت به خوبی بود ولی در عمل حاکمان دین بودند که با سرکوب مخالفان خود و انجام شرارت بزرگترین کافران به دین بودند
تولستوی در این کتاب نشان میدهد که با رفتن به سمت علم مطلق به دلیل ناقص بودن اون نمیتواند جواب قانع کنندهای بدست آورد و دچار یاس و ناامیدی میشود. اخر سر با تفکر در مورد زندگی افراد معمولی متوجه اعتقادات غیر علمی و مذهبی آنها میشود و تصمیم به مطالعه در مورد آنها میکند. اسلام و مسیحیت از ادیانی هست که با ان اشنا میشود و در ان عمیق میشود
چیزی که از دین میبیند دعوت به خوبی بود ولی در عمل حاکمان دین بودند که با سرکوب مخالفان خود و انجام شرارت بزرگترین کافران به دین بودند