سلام
کتاب آتور مرا به دوردستها برد آن جا که ترس بشر از موجود دیگری حتی امکان آوردن نام آنها را در ذهن میکشد. چندماه قبل من داستان چند تجربه گر از این ماورا شنیده بودم دلم میخواهد بیشتر بشناسم اما میترسم چشم سوم مرا با تجربههای غیر معمول روبرو کند. دست نویسنده خوش اما خیلی از جاها داستان جا میماند از ادامه مسیر گویا قصه خام بود یا فراموش میشد. من صادقانه بگویم در این قصه ترس جای خود را به آگاهی میداد. ای کاش نویسنده بگوید چراقصه را پاک کرده؟!
کتاب آتور مرا به دوردستها برد آن جا که ترس بشر از موجود دیگری حتی امکان آوردن نام آنها را در ذهن میکشد. چندماه قبل من داستان چند تجربه گر از این ماورا شنیده بودم دلم میخواهد بیشتر بشناسم اما میترسم چشم سوم مرا با تجربههای غیر معمول روبرو کند. دست نویسنده خوش اما خیلی از جاها داستان جا میماند از ادامه مسیر گویا قصه خام بود یا فراموش میشد. من صادقانه بگویم در این قصه ترس جای خود را به آگاهی میداد. ای کاش نویسنده بگوید چراقصه را پاک کرده؟!