ممنون از زحمات کتابراه، مترجم و راوی. یک جاهایی بهتره ترجمه قوی تر و روان تر بشه تا موضوع قابل فهم تر باشه. مثلا جملات بعد از سرفصل:
شما در آستانه تجربه تغییر هویتی بزرگ هستید: در اصل (بنظر من) باید به این ترتیب ترجمه بشن که: تصور کنید شما تک نقطهای شناور در فضا هستید. در این زندگی هیچ بٌعد و حرکتی وجود ندارد و شما عملاً هیچ حسی از خود ندارید. حالا تصور کنید چند نقطه، درست مانند مهرههایی روی یک ریسمان (یا همان طور که مترجم انتخاب کرده مانند دانههای یک گردنبند) چنان به هم نزدیک شوند تا بالاخره واقعیت و هویت جدیدی به نام «خط» متولد شود. شما کاملاً به داخل این دنیای جدید ادغام میشوید و هویت خود به عنوان یک نقطه را فراموش میکنید. شما تبدیل به یک «خط» میشوید که یک خودِ گسترش یافته است و در دنیایی جدید با قوانینی جدید زندگی میکند. یعنی در آن حرکتی وجود دارد که به جلو و عقب نوسان میکند.
شما در آستانه تجربه تغییر هویتی بزرگ هستید: در اصل (بنظر من) باید به این ترتیب ترجمه بشن که: تصور کنید شما تک نقطهای شناور در فضا هستید. در این زندگی هیچ بٌعد و حرکتی وجود ندارد و شما عملاً هیچ حسی از خود ندارید. حالا تصور کنید چند نقطه، درست مانند مهرههایی روی یک ریسمان (یا همان طور که مترجم انتخاب کرده مانند دانههای یک گردنبند) چنان به هم نزدیک شوند تا بالاخره واقعیت و هویت جدیدی به نام «خط» متولد شود. شما کاملاً به داخل این دنیای جدید ادغام میشوید و هویت خود به عنوان یک نقطه را فراموش میکنید. شما تبدیل به یک «خط» میشوید که یک خودِ گسترش یافته است و در دنیایی جدید با قوانینی جدید زندگی میکند. یعنی در آن حرکتی وجود دارد که به جلو و عقب نوسان میکند.