قطعاً از لذت بخشترین کتابهای رمان بود، که مطالعه کردم.
مخصوصا زمانی که رودین، بعد از گذشت مدتی از مطالعه به رمان اضافه میشود.
به شخصه لحظهای کاملاً هیجانی را سپری کردم.
من خیلی اهل خواندن کتابهای رمان داستانی نیستم متأسفانه، ژانرهای دیگری مورد علاقهام است،،، اما این کتاب جز آن دسته از کتابهای ادبیاتی روس محسوب میشود که مطالعه آن را توصیه میکنم، نه صرفاً به دلیل احساس هیجانی که از فصل ۳ به بعد خواننده کتاب صفحه به صفحه آن را تجربه میکند، بلکه به دلیل وجود نکات اخلاقی، که در قالب احساس در این رمان وجود دارد، شخص مطالعهگر لحظات بیشماری را توان همزادپنداری آن نکات را خواهد داشت.
اگر در باب نقد منفی بخواهم, با توجه به جذابیتهایی که در کتاب وجود داشت اشاره کنم این چنین است، که با همهی مهارت انکار ناپذیر نویسنده، قطعاً توان این وجود داشت که شخص، ۲ فصل آخر را با هیجانی که بنده تا فصل ۹ و یا حتی ۱۰ تجربه کرده بوده ام، داستان را پر هیجان تر به پایان برساند.
لحظه ورود و خروج نقش اصلی کتاب (رودین) به شدت برای مخاطب اهمیت دارد، اگرچه تشبیه پایانی نویسنده بسیار برای من قابل ستایش بود که رودین را چون کیسهای تشبیه کرد که بر زمین افتاد که قصد نویسنده گویی برای خواننده این بوده، در لحظه پایانی حس خاموش شدن چراغی به همراه سکوتی محض ایجاد شود، ولی قابل لمس است که انگار چیزی در لحظه پایان کم است. حداقل تجربه من اینچنین بوده.
با سپاس و احترام جهت انتشار این کتاب در کتاب راه.
مخصوصا زمانی که رودین، بعد از گذشت مدتی از مطالعه به رمان اضافه میشود.
به شخصه لحظهای کاملاً هیجانی را سپری کردم.
من خیلی اهل خواندن کتابهای رمان داستانی نیستم متأسفانه، ژانرهای دیگری مورد علاقهام است،،، اما این کتاب جز آن دسته از کتابهای ادبیاتی روس محسوب میشود که مطالعه آن را توصیه میکنم، نه صرفاً به دلیل احساس هیجانی که از فصل ۳ به بعد خواننده کتاب صفحه به صفحه آن را تجربه میکند، بلکه به دلیل وجود نکات اخلاقی، که در قالب احساس در این رمان وجود دارد، شخص مطالعهگر لحظات بیشماری را توان همزادپنداری آن نکات را خواهد داشت.
اگر در باب نقد منفی بخواهم, با توجه به جذابیتهایی که در کتاب وجود داشت اشاره کنم این چنین است، که با همهی مهارت انکار ناپذیر نویسنده، قطعاً توان این وجود داشت که شخص، ۲ فصل آخر را با هیجانی که بنده تا فصل ۹ و یا حتی ۱۰ تجربه کرده بوده ام، داستان را پر هیجان تر به پایان برساند.
لحظه ورود و خروج نقش اصلی کتاب (رودین) به شدت برای مخاطب اهمیت دارد، اگرچه تشبیه پایانی نویسنده بسیار برای من قابل ستایش بود که رودین را چون کیسهای تشبیه کرد که بر زمین افتاد که قصد نویسنده گویی برای خواننده این بوده، در لحظه پایانی حس خاموش شدن چراغی به همراه سکوتی محض ایجاد شود، ولی قابل لمس است که انگار چیزی در لحظه پایان کم است. حداقل تجربه من اینچنین بوده.
با سپاس و احترام جهت انتشار این کتاب در کتاب راه.