داستان کوتاه گربه زیر باران داستانی جالب و زیبا نوشتهی ارنست همینگوی است داستان دربارهی زن و مردی است که در هتلی هستند مرد کتاب میخواند و زن از پشت پنجره بارش باران را تماشا میکرد و بچه گربهای را میبیند که خودش را زیر میزی میکشاند تا خیس نشود و زن تصمیم میگیرد برود و بچه گربه را داخل اتاق بیاورد و از صاحب هتل که رفتار خیلی محترمانهای دارد خوشش میآید و اینکه صاحب هتل پیرمرد با شخصیتی نیز هست وقتی میبیند زن زیر باران میخواهد به بیرون هتل برود خدمتکاری را با چتر نزد او میفرستد و وقتی میفهمد او میخواسته بچه گربهای را از زیر باران به اتاقش ببرد ولی آن را نیافته برایش گربهای به اتاقش میفرستد ولی شوهرش در مقابل خواستههای همسرش (بچه گربه، موی بلند) فقط سر او داد میزند که یه چیزی بردار و بخوان. و این نشان میدهد که کتاب خواندن شعور و شخصیت نمیآورد. کتاب خواندن میتوانند باعث رشد فرهنگ جامعه شود ولی الزاما شعور و شخصیت و فرهنگ خواننده کتاب را افزایش نمیدهد.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان رایگان با ارزش.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان رایگان با ارزش.