عرض سلام وادب به نویسنده محترم... تشکر فراوان از سایت کتابراه.
نثر داستان وقلم نویسنده میتونست قویتر باشه.. داستان رو بسیار دوست داشتم، وواقعا از خواندنش لذت بردم، ومشناق دیدار شخصیتهای داستان... جالب توجه برای من این بود، در تمام لحضههای سخت، لطف خداشامل حال ایشون بود، از یتیمی وکودکی که عمه وهمسرش حامی اوشدن،، از وجود همسرش محمود که با توجه به توصیفاتی که در کتاب آمده مرد بسیار خوب و همراه و خانواده دوستی بوده وبه همسرش وفادار وبامحبت بوده.. کمک به خانواده ومادرش... اون لحظهای که خسته وناامیده وخودش رو بی پشت و پناه میبینه بخاطر گم شدن شترش و عباس خواهرزادهش جلوش سبز میشه.. برای صبری که خدا بهشون عطا کرده بود، قدرتی که داشتن.. خلاصه در تمام اتفاقاتی که بیان شد چقدر لطف خدا شامل حالشون بوده همیشه..
خداوند ایشون رو وعزیزان ازدست رفته شون رو رحمت بفرماید...
نثر داستان وقلم نویسنده میتونست قویتر باشه.. داستان رو بسیار دوست داشتم، وواقعا از خواندنش لذت بردم، ومشناق دیدار شخصیتهای داستان... جالب توجه برای من این بود، در تمام لحضههای سخت، لطف خداشامل حال ایشون بود، از یتیمی وکودکی که عمه وهمسرش حامی اوشدن،، از وجود همسرش محمود که با توجه به توصیفاتی که در کتاب آمده مرد بسیار خوب و همراه و خانواده دوستی بوده وبه همسرش وفادار وبامحبت بوده.. کمک به خانواده ومادرش... اون لحظهای که خسته وناامیده وخودش رو بی پشت و پناه میبینه بخاطر گم شدن شترش و عباس خواهرزادهش جلوش سبز میشه.. برای صبری که خدا بهشون عطا کرده بود، قدرتی که داشتن.. خلاصه در تمام اتفاقاتی که بیان شد چقدر لطف خدا شامل حالشون بوده همیشه..
خداوند ایشون رو وعزیزان ازدست رفته شون رو رحمت بفرماید...