داستان کوتاه نوای تار نوشتهی سونیا شاه بوداغیان داستان جالبی است که دربارهی پسری به نام برزو است که پدرش نوازندهی تار بوده و پس از اجرای یک کنسرت وقتی داشته به شهرش برمیگشته تصادف میکند و میمیرد و برزو خیلی علاقه مند به یادگیری تار بوده ولی مادرش بعد از مرگ پدرش این کار را قدغن کرده بوده ولی برزو یک روز یک گروه نوازندهی خیابانی را میبیند و از نوازنده تار آن گروه خوشش میآید و از او خواهش میکند تا نواختن تار را به او بیاموزد استاد تار که بهادر نام داشت در زیر پل به بهادر درس میدهد و برزو که عاشق آموختن تار است هر روز بیشتر پیشرفت میکند و در نهایت با تلاشهای بیشتر به یک گروه نوازندهی موسیقی راه مییابد و به هدفش میرسد. هر انسانی برای رسیدن به اهدافش اگر تلاش کند و موانع و سختیها را پشت سر بگذارد و ناامید نشود سرانجام به آنچه بخواهد میرسد، صبر و بردباری و تلاش مسیر رسیدن ما به اهدافمان هستند.
با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای نویسندهی جوان داستان
با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای نویسندهی جوان داستان