عالی و آموزنده.
میشه این نمایش رو به زندگیهای امروزه هم ربط داد. متاسفانه گاهی برخی زنان خواسته یا ناخواسته تمام چیزی که در زندگی زناشویی به نمایش میگذارند زیبایی و دلبری و دلربایی ست. نقش یه عروسک رو بازی میکنن و در قبالش تحسین و توجه دریافت میکنند. گاهی این رابطه با بیداری زن به فروپاشی میرسه و دلش میخواد به استقلال فکری برسه مثل اتفاقی که برای شخصیت زن نمایش میفته. گاهی عشق رو با چیزهای دیگری اشتباه میگیریم. در واقع شخصیت مرد با اینکه مرد مهربانی به نظر میرسه عمیقا خودخواه هست و حتی وقتی نامهی دوم رو میخونه میگه نجات یافتم. اینجاست که زن میپرسه پس من چی. میگه تو هم همین طور. ولی جواب اولیه حاکی از این است که مرد خود را در اولویت میداند.
گاهی تو زندگی مشترک زن با از دست دادن زیباییش و بالا رفتن سن متوجهی بده و بستانی میشه که تو زندگی مشترک داشته.
البته نباید از نقش والدین در شکل گیری شخصیت زن در نمایش هم غافل شد. رفتاری که پدر زن در کودکی با دخترش داشته اون رو به این شکل بار آورده که همچون عروسکی شیرین بازی دربیاورد و عقاید شوهرش را به طور کامل بپذیرد.
زندگی این زن و شوهر همچون رقص بالماسکهای بوده که گویی با لباس مبدل به دنبال سرگرمی و نمایش عشوه گری بودهاند و زن حتی فداکاری به روش خود را در عمق مخفی نگاه داشته و آن را بروز نمیدهد.
و شبی که نورا قصد ترک خانه میکند لباس رقص بالماسکه را از تن
درمیآورد که استعارهای از پایان نقش آفرینی به شکل عروسک بوده و از شوهرش میخواهد برای اولین بار در زندگیشان به طور جدی با هم صحبت کنند.
میشه این نمایش رو به زندگیهای امروزه هم ربط داد. متاسفانه گاهی برخی زنان خواسته یا ناخواسته تمام چیزی که در زندگی زناشویی به نمایش میگذارند زیبایی و دلبری و دلربایی ست. نقش یه عروسک رو بازی میکنن و در قبالش تحسین و توجه دریافت میکنند. گاهی این رابطه با بیداری زن به فروپاشی میرسه و دلش میخواد به استقلال فکری برسه مثل اتفاقی که برای شخصیت زن نمایش میفته. گاهی عشق رو با چیزهای دیگری اشتباه میگیریم. در واقع شخصیت مرد با اینکه مرد مهربانی به نظر میرسه عمیقا خودخواه هست و حتی وقتی نامهی دوم رو میخونه میگه نجات یافتم. اینجاست که زن میپرسه پس من چی. میگه تو هم همین طور. ولی جواب اولیه حاکی از این است که مرد خود را در اولویت میداند.
گاهی تو زندگی مشترک زن با از دست دادن زیباییش و بالا رفتن سن متوجهی بده و بستانی میشه که تو زندگی مشترک داشته.
البته نباید از نقش والدین در شکل گیری شخصیت زن در نمایش هم غافل شد. رفتاری که پدر زن در کودکی با دخترش داشته اون رو به این شکل بار آورده که همچون عروسکی شیرین بازی دربیاورد و عقاید شوهرش را به طور کامل بپذیرد.
زندگی این زن و شوهر همچون رقص بالماسکهای بوده که گویی با لباس مبدل به دنبال سرگرمی و نمایش عشوه گری بودهاند و زن حتی فداکاری به روش خود را در عمق مخفی نگاه داشته و آن را بروز نمیدهد.
و شبی که نورا قصد ترک خانه میکند لباس رقص بالماسکه را از تن
درمیآورد که استعارهای از پایان نقش آفرینی به شکل عروسک بوده و از شوهرش میخواهد برای اولین بار در زندگیشان به طور جدی با هم صحبت کنند.