کتابی از پرچانگیهای دوست داشتنی یک نویسنده
بگذارید اول از عیب کتاب بگویم، این کتاب برای سال ۱۹۵۱ است و از آثار آن موقع آمریکا و چه بسا پیش از آن سخن به میان میآورد که بسیار بسیار متفاوت با حال حاضر است، و کتاب نقد جهان پیرامون نویسنده است و تاریخ این نقد برای حال حاضر پوسیده و رنگ و رو رفته است، از نقد بر سینما و هالیوود تا حتی مدارس و نوع تدریس، از جامعه همیشه مریض و نادان، همه و همه...
نویسندههایی هستند که نظر خود را درباره جهان بی چون چرا ارائه میکنند، یعنی وقتی که یک نویسنده میگوید فیلمهای هالیوود همه مزخرف است یا دنیا همه پر از پلیدی است، و اینها را همه بدون چون و چرا میگوید، همیشه کسانی پیدا میشوند که از صمیم قلب با تو موافق باشند و این کتابها در عین حال که فقط دارند مزخرف میگویند، محبوب و معروف میشوند. به نظر من که اگر صادقانه از خود نویسنده هم بپرسیم، میگوید اینها همه یک سری مزخرف بود که من آن موقع گفتم و مردم خوششان آمد.
و این صلابت کتاب، همه در تضاد با فلسفه افلاطون است، فیلسوفی که از عدم قطعیت مینالد و خیر و شر را به چالش میکشد.
اما همهی اینها، فضای فکری نویسنده را به خوبی نشان میداد و من را برای ورود به آن هدایت میکرد، از طرفی بعضی از سخنان کتاب واقعاً متفکرانه و قابل تأمل بود و هیچگاه در یک موضوع آنقدر زیاده روی نمیکرد که ملال آور شود.
همهی اینها و گویندگی بسیار خوب و جذاب آرمان سلطان زاده میشود نقاط عطف کتاب.
به نظر من ما هر چقدر هم تلاش کنیم، مخاطب هدف این کتاب جامعه غرب و مخصوصاً آمریکا است.
در نهایت با همهی این موارد و حجم کم کتاب, من شنیدن این کتاب را به همهی کسانی که با فضای غرب اندک آشنایی دارند یا علاقه مندند توصیه میکنم اما اجبار نه.
بگذارید اول از عیب کتاب بگویم، این کتاب برای سال ۱۹۵۱ است و از آثار آن موقع آمریکا و چه بسا پیش از آن سخن به میان میآورد که بسیار بسیار متفاوت با حال حاضر است، و کتاب نقد جهان پیرامون نویسنده است و تاریخ این نقد برای حال حاضر پوسیده و رنگ و رو رفته است، از نقد بر سینما و هالیوود تا حتی مدارس و نوع تدریس، از جامعه همیشه مریض و نادان، همه و همه...
نویسندههایی هستند که نظر خود را درباره جهان بی چون چرا ارائه میکنند، یعنی وقتی که یک نویسنده میگوید فیلمهای هالیوود همه مزخرف است یا دنیا همه پر از پلیدی است، و اینها را همه بدون چون و چرا میگوید، همیشه کسانی پیدا میشوند که از صمیم قلب با تو موافق باشند و این کتابها در عین حال که فقط دارند مزخرف میگویند، محبوب و معروف میشوند. به نظر من که اگر صادقانه از خود نویسنده هم بپرسیم، میگوید اینها همه یک سری مزخرف بود که من آن موقع گفتم و مردم خوششان آمد.
و این صلابت کتاب، همه در تضاد با فلسفه افلاطون است، فیلسوفی که از عدم قطعیت مینالد و خیر و شر را به چالش میکشد.
اما همهی اینها، فضای فکری نویسنده را به خوبی نشان میداد و من را برای ورود به آن هدایت میکرد، از طرفی بعضی از سخنان کتاب واقعاً متفکرانه و قابل تأمل بود و هیچگاه در یک موضوع آنقدر زیاده روی نمیکرد که ملال آور شود.
همهی اینها و گویندگی بسیار خوب و جذاب آرمان سلطان زاده میشود نقاط عطف کتاب.
به نظر من ما هر چقدر هم تلاش کنیم، مخاطب هدف این کتاب جامعه غرب و مخصوصاً آمریکا است.
در نهایت با همهی این موارد و حجم کم کتاب, من شنیدن این کتاب را به همهی کسانی که با فضای غرب اندک آشنایی دارند یا علاقه مندند توصیه میکنم اما اجبار نه.