سلام. کتاب را در عرض 24 ساعت تمام کردم و بهتر است بگویم تجربه خوبی و از خواندن آن پشیمان نیستم. اما خب در بعضی جاها نتوانستم به خوبی با کتاب و آدما ارتباط برقرار کنم که به خاطر بعضی از کلمات و غلطهای املایی بود اما در مقابل در بعضی جاها توانستم آن شخصیت هارو در ذهنم مجسم کنم مخصوصا زمانی که پیاده روی طولانی آنها شروع شده بود و با بیماری و سرما و گرسنگی دست و پنجه نرم میکردند.
وقتی بیشترفکر میکنم با خودم میگویم آیا واقعا ایزابلا این همه سختی کشید ارزشش را داشت؟ کاش فصل دومی هم از این کتاب منتشر میشد. در تمامی شخصیتها، شخصیف رایف یا رالاف فکر کنم را خیلی دوست داشتم و به قول خود ایزابلا تنها کسی بود که به راحتی درکش میکرد. اما در اونجایی که بیل ایزی را تنها گذاشت و رفت. نمیتونم درکش کنم چون ایزی از همه چیزها به خاطر اون گذشت و لااقل بهتر بود تلاش بیشتری برای ماندن میکرد یا ایزی را با خودش میبرد چون ممکن بود هیچ احتمالی و هیچ درصدی برای دیدار آنها وجود نداشته باشد. و در مورد ایزی چطور تونست با اینکه مادرش تنها بود را رها کند و برود لااقل بهتر بود در داستان یه طور ناگهانی مادرش را میدید که با آنها همراه میشود.....
خب به هرحال کتاب بهترین چیز در این زمانه است و احساس میکنم بهترین هدیهای که دیگران میتوانند بهم بدهند کتاب است. ممنون کتاب راه
وقتی بیشترفکر میکنم با خودم میگویم آیا واقعا ایزابلا این همه سختی کشید ارزشش را داشت؟ کاش فصل دومی هم از این کتاب منتشر میشد. در تمامی شخصیتها، شخصیف رایف یا رالاف فکر کنم را خیلی دوست داشتم و به قول خود ایزابلا تنها کسی بود که به راحتی درکش میکرد. اما در اونجایی که بیل ایزی را تنها گذاشت و رفت. نمیتونم درکش کنم چون ایزی از همه چیزها به خاطر اون گذشت و لااقل بهتر بود تلاش بیشتری برای ماندن میکرد یا ایزی را با خودش میبرد چون ممکن بود هیچ احتمالی و هیچ درصدی برای دیدار آنها وجود نداشته باشد. و در مورد ایزی چطور تونست با اینکه مادرش تنها بود را رها کند و برود لااقل بهتر بود در داستان یه طور ناگهانی مادرش را میدید که با آنها همراه میشود.....
خب به هرحال کتاب بهترین چیز در این زمانه است و احساس میکنم بهترین هدیهای که دیگران میتوانند بهم بدهند کتاب است. ممنون کتاب راه