من دو تا برداشت از این کتاب داشتم ۱: اینکه مرگ خیلی خوبه! حالا بنظر من اگر فقط میخواست به این موضوع اشاره کنه, میتونست جور دیگه بگه فرضا همه نامیرا میشن بدون مریضی, دیگه کسی نیاز به غذا خوردن نداشت چون گشنگی کسیو نمیکشت و جنگی وجود نداشت چون تا ابد مشغول بزن بزن بودند وکسی چیزیش نمیشد و کلا نظام خلقت و نظم جهان از بین میرفت اما دیدگاه دوم که به این کتاب دارم::
این کتاب منظور نهان و کنایی که داره و چون اکثرا آثار ساراماگو کنایی هست و تشبیه و کنایههای فراوان هست به تداوم زندگی بعد از مرگ و دنیا دیگر که ما توش جاودان هستیم اشاره داره و اینجور که نگاه میکنی بخش دوم کتاب معنا پیدا میکنه و میخواد بگه دنیای پس از مرگ یه چیز واهی هست, با توجه به باقی آثار مثل همه نامها, کوری و همزاد این نظر منو تایید میکنه و کتاب مملو از عقاید کمونیسم و پوچ گرایی هست! در کل کتاب فوقالعاده جالبی در سبک خودش هست
این کتاب منظور نهان و کنایی که داره و چون اکثرا آثار ساراماگو کنایی هست و تشبیه و کنایههای فراوان هست به تداوم زندگی بعد از مرگ و دنیا دیگر که ما توش جاودان هستیم اشاره داره و اینجور که نگاه میکنی بخش دوم کتاب معنا پیدا میکنه و میخواد بگه دنیای پس از مرگ یه چیز واهی هست, با توجه به باقی آثار مثل همه نامها, کوری و همزاد این نظر منو تایید میکنه و کتاب مملو از عقاید کمونیسم و پوچ گرایی هست! در کل کتاب فوقالعاده جالبی در سبک خودش هست