در واقع بیان خاطرات هست البته بطور بسیار خلاصه
اکثرا طرح موضوع هست بدون حتی اشارهای به روش درمان
بنظرم نویسنده فقط خواسته آسیبها رابیان کند حتی ریشه آنها نیز بیان نشده.
در فصل سوگواریهای مرموز ۱ شنونده واقعا منتظر بیان نظر مادر هست موضوع به یکباره بدون هیچ نتیجهای تموم میشه.
در فصل خانهی دوست کجاست نویسنده میگه: وشهرهایی که به زبان آوردنشان دهان را پر از گناه میکند!!! منظور نویسنده چیست؟ آیا ما در کشورمان شهرهایی خاص فسق وفجور داریم؟ این جمله بسیار مبهم است.
در فصل دور دور باز هم طبق روال جامعه، یک مادر مطلقه به بی بند وباری محکوم شده است وجریان طوری پیش میرود که انگار همه خانمهای بیوه مفسد هستند. این از نگاه یک روانشناس بسیار نکوهیده است.
در فصل تنهایی ومهاجرت به کشور خود شکست مهاجران به هر دلیل شخصی یا اجتماعی تعمیم داده شده و دکتر بر مذمت مهاجرت صحه گذاشته است. بنظر من باید ماجرا بیان شود و نتیجه گیری به خواننده واگذار شود. البته این بدان معنا نیست که بخواهم از مهاجرت طرفداری کنم ولی درحال حاضر شرایط اینگونه هست وگرنه کجا بهتر از میهنمان ایران؟؟؟
در فصل خانهی دوست کجاست: ماجرای عجیب اینجاست که مادر به همراه دختر برای ویزیت معمولی رفته اونجا دختر عق میزند وبعد زایمان میکند!!!!
ومادر خبر نداشته دخترش بارداراست!!!
آیا ممکن است مادری از حالات دخترش ولو اینکه دو سه بار او را دیده باشد و از هم دور باشند بی خبر باشد؟؟؟
بنظرم این یک سرپوش هست از جانب مادر وخود را به بی خبری زدن!
در فصل پارک دوبل: نکته جالب که توجهم را جلب کرد موضوع چیه که همه پزشکان یا کسانی که نیاز به منشی دارند در نهایت یک ازدواج پنهانی یا آشکار با منشی خودشون دارند؟ واقعا ریشه آن چیست؟
اکثرا طرح موضوع هست بدون حتی اشارهای به روش درمان
بنظرم نویسنده فقط خواسته آسیبها رابیان کند حتی ریشه آنها نیز بیان نشده.
در فصل سوگواریهای مرموز ۱ شنونده واقعا منتظر بیان نظر مادر هست موضوع به یکباره بدون هیچ نتیجهای تموم میشه.
در فصل خانهی دوست کجاست نویسنده میگه: وشهرهایی که به زبان آوردنشان دهان را پر از گناه میکند!!! منظور نویسنده چیست؟ آیا ما در کشورمان شهرهایی خاص فسق وفجور داریم؟ این جمله بسیار مبهم است.
در فصل دور دور باز هم طبق روال جامعه، یک مادر مطلقه به بی بند وباری محکوم شده است وجریان طوری پیش میرود که انگار همه خانمهای بیوه مفسد هستند. این از نگاه یک روانشناس بسیار نکوهیده است.
در فصل تنهایی ومهاجرت به کشور خود شکست مهاجران به هر دلیل شخصی یا اجتماعی تعمیم داده شده و دکتر بر مذمت مهاجرت صحه گذاشته است. بنظر من باید ماجرا بیان شود و نتیجه گیری به خواننده واگذار شود. البته این بدان معنا نیست که بخواهم از مهاجرت طرفداری کنم ولی درحال حاضر شرایط اینگونه هست وگرنه کجا بهتر از میهنمان ایران؟؟؟
در فصل خانهی دوست کجاست: ماجرای عجیب اینجاست که مادر به همراه دختر برای ویزیت معمولی رفته اونجا دختر عق میزند وبعد زایمان میکند!!!!
ومادر خبر نداشته دخترش بارداراست!!!
آیا ممکن است مادری از حالات دخترش ولو اینکه دو سه بار او را دیده باشد و از هم دور باشند بی خبر باشد؟؟؟
بنظرم این یک سرپوش هست از جانب مادر وخود را به بی خبری زدن!
در فصل پارک دوبل: نکته جالب که توجهم را جلب کرد موضوع چیه که همه پزشکان یا کسانی که نیاز به منشی دارند در نهایت یک ازدواج پنهانی یا آشکار با منشی خودشون دارند؟ واقعا ریشه آن چیست؟