نظر betWeen دامنی برای کتاب صوتی سوار

سوار
روبرت صافاریان، همایون ظفرپور
۴۵۵ رای
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۰۸/۲۶
به نام خدا داستانی کوتاه اما اینبار کمی متفاوت با چاشنی و عطر زندگی با شروع نامعلوم منقطع و از هم گسیخته که هرچه جلوتر میرود تکه‌های پازل به هم نزدیک تر میشوند در ابتدا اصلا معلوم نیست که این چیست جنگ است یا نزاع یا هرچیز دیگری که اول از کشته شدن همراهان و هم قطاران خود سخن میگوید اما کمی اگر تامل کنیم متوجه میشویم که آن چه همراهانش را کشته همان جانوریست که اگنون سوار برآنست جانوری که نمیداند چیست و چه موجودیست و البته اسب سبز رنگ هم فکر نکنم باشپ پس چیست؟ این چه حیاتیست که بدون متابولیسم همچنان به حرکت ادامه میدهد آنهم طبق گفته‌ی داستان با سرعتی سرسام آور و اما نه شاید اینها همه‌اش بهانه است! برای فهمیدن اصل منظور و نیت نویسنده شاید آن موجود سبز خیال خود اوست که در حال فرار از همه چیزست از جنگ از خانه. فرزند و زن و کار و زندگی که در ابتدا این برایش قابل درک نبود و حتی برای خوانندگان نیز قابل درک نبود ولیکن هرچه به پایان موصوع نزدیک تر میشد شفاف تر میشد و مانند خود جانور به همه چیز بی اهمیت تر میشد چنانچه که در آخرین کلمات دیگر هیچ چیز برایش اهمیت نداشت و فقط و فقط این حرکت ابدی و نامتناهی به او خلسه‌ای عمیق و آرامشی بی پایان میداد! اما باز هم در شگفتیه داستان ماندم و نفهمیدم چه بود اما شاید هدف همین بود و فقط کمی حس کنم
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟