کتاب که نه داستان کوتاه داستان چیز شگفت انگیزی است بطور کلی خلاصه نویسی جالب است در باب داستان کوتاه چگونه بگویم مانند اینست که حجم وسیعی از اطلاعات رادر فلش کوچکی فشرده قرارمیدهید و هرکلمهی آن بیانگر چندین کلمه... و اما داستان حاضر ارتباط صمیمانهی دو دوست
دوستی چیز عجیبیست یک دوستیه قوی کم پیش میاید پدید بیاید و همیشه نیز سرگذشت عجیبی پشت سر آنهاست و تبدیل شدن آن نهایتا به دشمنی و جداشدن راه این دو کشیده شدن یکی به سمت آزادی و دیگری حکومت و اما سخن آخر کتاب که گفت شلیک نکنید ولی انجام شد که این پارادوکسی را در داستان نشان میدهد یک نکته نکتهی پنهان و این معنی یکتای اختیار و جبر چه چیزی میتواند در چنته داشته باشد! شاید تقلای ما بیخودیست و همه چی همانطور پیش میرود که از قبل برنامه ریزی شده و در یک ساختار پیچیده و تو در تو که هرگز سرنگون نمیشود درحال پیشرویست و البته دریافت عدهی زیادی از زندگی همینست... (پوچ گرایان) و شاید این فکر او (چارلی چاپلین بود) همانطور که در فیلم صامت عصر جدیدس هم دیده میشد که انسان تبدیل به بخشی از ماشین میشود و در آن هضم میشود
دوستی چیز عجیبیست یک دوستیه قوی کم پیش میاید پدید بیاید و همیشه نیز سرگذشت عجیبی پشت سر آنهاست و تبدیل شدن آن نهایتا به دشمنی و جداشدن راه این دو کشیده شدن یکی به سمت آزادی و دیگری حکومت و اما سخن آخر کتاب که گفت شلیک نکنید ولی انجام شد که این پارادوکسی را در داستان نشان میدهد یک نکته نکتهی پنهان و این معنی یکتای اختیار و جبر چه چیزی میتواند در چنته داشته باشد! شاید تقلای ما بیخودیست و همه چی همانطور پیش میرود که از قبل برنامه ریزی شده و در یک ساختار پیچیده و تو در تو که هرگز سرنگون نمیشود درحال پیشرویست و البته دریافت عدهی زیادی از زندگی همینست... (پوچ گرایان) و شاید این فکر او (چارلی چاپلین بود) همانطور که در فیلم صامت عصر جدیدس هم دیده میشد که انسان تبدیل به بخشی از ماشین میشود و در آن هضم میشود