نظر mozhgan برای کتاب صوتی گرگ

گرگ
mozhgan
۱۴۰۲/۰۷/۲۴
11
با تشکر از گروه کتابراه که کتابهای رایگان در اختیار ما قرار میدهند. داستان در مورد همسر دکتری بود که به علت شغل همسرش در روستایی سرد سیر در کنار قبرستان زندگی میکردی و در تنهایی خود گرگی را میدید که به نظرش آسیبی به اونمی رساند و با او ارتباط عاطفی برقرار کرده بودوبه او ساعتها خیره میشد و در نقاشیش هم تصویری از گرگ بود که سایهاش درهمه جا احاطه کرده بود و حتی شبی که در راه گیر کرده بودند از هرچیزی داشت دریغ نکرد کیفش وحتی گفت کاش پالتو پوستم را میآوردم و همسر دکترش از ترس متوجه نشد که جلو زنش را بگیرد که مبادا گرگ به زنش حمله کند. ولی زن به سمت هدفش رفت هرچند که راهی سختی را انتخاب کرد و اگرانسانها نتوانتده با ترس و تنهایی و مصیبت و اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد یا دیگران که باعث آن هستند رودرنشوند و مبارزه نکنند سرانجام مغلوب توهمات و اختلالات روحی و روانی خواهندشد. زن از تنهایی به یک گرگ وابسته شده بود و گرگ را حیوانی بیآزار میدید و مرد از ترس و وحشت نتوانست فکر عقلانی کند و آنقدر دچار وحشت بود متوجه نشد شاید همسرش را ازدست بدهد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.