اگر بخواهیم از ترجمه کتاب شروع به بررسی کنیم باید بگویم که اگر هیچ اطلاعاتی از نویسنده به دست خواننده ندهیم، گویی که فردی به زبان پارسی آن را نگاشته است. این نکته موید این است که مترجم از پس کار سخت خود برآمده و خسته نباشید به ایشان میگویم. آنچه در این کتاب میخوانیم حقیقتاً یک روایت تمام عیار است. روایت انسانهایی که دیگر جوان نمیشوند و تا مرگ راه طولانیای در پیش ندارند، چه مستقیماً در جبهه جنگ باشند و چه دورتر از آن و در حال ادای دین خود در قبال وطن! از درخشانترین مفاهیم داستان وطنپرستی است؛ برای تمام پرسوناژهای اصلی داستان این مفهوم پوچ شده است. از فاحشهی جاسوسی گرفته که از مشتریهایش اطلاعات جنگ را به پارتیزانهای لهستانی میرساند، اما به قهرمان علاقهمند میشود و یک شب تا صبح همصحبتی با او را به انجام وظیفهاش ترجیح میدهد، تا قهرمان داستان که برای یهودیها دعا میخواند، و دوستانش که هر کدام بیاهمیت به نتیجهی جنگی که مشخص است از مرخصی به جبهه بازمیگردند تا تنها آنچه از سر گذراندهاند را فراموش کنند و آرزوی مرگ دارند.
کانونی سازی روایت در داستان به نرمی از دانای کل به صدای قهرمان چرخش میکند که برای من به شخصه بسیار شیرین بود. انگار که تفاوتی میان خواننده، راوی و قهرمان وجود ندارد و هرکس به نوبت افاده وجود میکند.
کانونی سازی روایت در داستان به نرمی از دانای کل به صدای قهرمان چرخش میکند که برای من به شخصه بسیار شیرین بود. انگار که تفاوتی میان خواننده، راوی و قهرمان وجود ندارد و هرکس به نوبت افاده وجود میکند.