نظر نازسمن جعفرپور برای کتاب دختری که ماه را نوشید!

دختری که ماه را نوشید!
کلی بارن هیل، فروغ منصور قناعی
۱۶۸ رای
نازسمن جعفرپور
۱۴۰۲/۰۶/۲۶
حاوی اسپویل
در شهری به نام پروتکتریت بزرگان به دلایل سیاسی مردم را مجبور می‌کنند کوچکترین عضو شهر را در جنگل رها کنند بزرگان می‌گویند جادوگر در جنگل این را می‌خواهد و اگر طبق خواسته‌اش عمل نکنیم همه‌ی ما را خواهد کشت به همین دلیل مردم هم مقاومت نمی‌کردند بزرگان فکر می‌کردند جادوگری در جنگل وجود ندارد و حیوانات کودک را می‌خورند اما جادوگر واقعا وجود داشت و هر سال کودکان را بر می‌داشت و یک شب آن‌ها را با نور ستارگان سیر می‌کرد و سپس آن‌ها را به شهر‌های آزاد می‌برد و به خانواده‌های مهربان می‌داد جادوگر که اسمش زان بود خبر نداشت چرا مردم کودکان شأن را در جنگل رها می‌کنند و اصلا علاقه‌ای هم نداشت بداند یک روز که بزرگان برای بردن یک کودک آمده بودن مادرش بر خلاف مادران دیگر مقاومت کرد و مجبور شدند کودک را به زور از مادرش بگیرند و مادر کودک را به اتهام دیوانگی در برج زندانی کردند و کودک را رها کردند و جادوگر کودک را برداشت اما اشتباهی به جای نور ستارگان نور ماه را به کودک داد و کودک جادو شد جادوگر تصمیم گرفت کودک را نگه دارد چون او جادو شده بود و خطرناک بود زان اسم کودک را لونا گذاشت و وانمود کرد مادر بزرگش است لونا بزرگ می‌شد وجادویش هم همراه او رشد می‌کرد تا یک روز زان متوجه شد جادویش دارد به سمت لونا کشیده می‌شود و وقتی لونا ۱۳ سالش شود زان می‌میرد زان تصمیم گرفت جادوی لونا رو محبوس کنه و................
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟