کتاب خیلی جالب و آخرش خیلی هیجانی تموم شد.
نقد کتاب: پستچی چندوقت بود که نامههای دیگران را میخواند و در این میان زنی به نام سیگولین به مردی به نام گرندپره نام مینوشته پستچی عاشق سیگولین میشود.
روزی گرند پره نامهای در دست دارد و همانطور که نامه را برای پستچیها میآورد با اتومبیلی تصادف میکند و وقتی در حال جان دادن است و دو پستچی بالای سرش ایستادهاند گرندپره کلمه آنسو را به زبان میآورد.
پستچی بعد از مدتی خانه گرندپره را میخرد و مثل او لباس میپوشد و حتی غذایی میخورد که مورد علاقه ی گرند پره بوده را میخورداو همچنان برای سیگولین نامه میفرستد تا سیگولین نفهمد گرندپره مرده است. روزی در آینه خودش را نگاه میکند بجای تصویر خودش گرندپره را در آینه میبیند. او روزی که برای سیگولین نامه نوشته به سمت دوستش و مردی پستچی میرود که شک کرده تازگیها نامههای سیگولین را میخواند همانطور که به سمت پستچیها میرود با اتومبیلی تصادف میکند و فکر میکند که سرنوشت گرندپره برایش تکرار شده و همانطور که دارد میمیرد کلمه انسو به معنای چرخش را بیان میکند و مردی که مثل قبلاً خودش پستچی است به همراه دوستش بالای سر او ایستاده اند
نقد کتاب: پستچی چندوقت بود که نامههای دیگران را میخواند و در این میان زنی به نام سیگولین به مردی به نام گرندپره نام مینوشته پستچی عاشق سیگولین میشود.
روزی گرند پره نامهای در دست دارد و همانطور که نامه را برای پستچیها میآورد با اتومبیلی تصادف میکند و وقتی در حال جان دادن است و دو پستچی بالای سرش ایستادهاند گرندپره کلمه آنسو را به زبان میآورد.
پستچی بعد از مدتی خانه گرندپره را میخرد و مثل او لباس میپوشد و حتی غذایی میخورد که مورد علاقه ی گرند پره بوده را میخورداو همچنان برای سیگولین نامه میفرستد تا سیگولین نفهمد گرندپره مرده است. روزی در آینه خودش را نگاه میکند بجای تصویر خودش گرندپره را در آینه میبیند. او روزی که برای سیگولین نامه نوشته به سمت دوستش و مردی پستچی میرود که شک کرده تازگیها نامههای سیگولین را میخواند همانطور که به سمت پستچیها میرود با اتومبیلی تصادف میکند و فکر میکند که سرنوشت گرندپره برایش تکرار شده و همانطور که دارد میمیرد کلمه انسو به معنای چرخش را بیان میکند و مردی که مثل قبلاً خودش پستچی است به همراه دوستش بالای سر او ایستاده اند