فوق العاده بود،
در جواب به کسایی که میگن اسم داروها رو نباید میاورد باید بگم که هیچ داروخونهای نمیاد بدون نسخه داروی اعصاب و روان به کسی بده و اگه هم داد قدرت داروهایی که دادن در اون حد نیست که شخص اوردوز کنه و یا خدایی نکرده بخاد خودکشی کنه! تو داستان هم اسم داروهایی رو آوردن که خیلی پیش و پا افتادن!
دربارهی کتاب، باید بگم که هم از نظر ادبی خیلی قدی بود و هم از نظر بار علمی. و بهطور کلی یک نو آوری بود چون ندیده بودم کسی به طور خاص به موضوع بیماریهای روانی شایع به صورت حالات و احساسات بیماران بپردازه! و نویسنده جدای از اینکه دستی در روانشناسی داره خیلی تیز هوش هست
اصلا دلم نمیخواد داستان رو اسپویل کنم چون حیفه!
اما جریان داستان اینه:
کتاب شامل بخشهای مختلف میشه و در هر بخش به صورت جدا گونه کیسهای متفاوت رو بررسی میکنن، مثلا یک بخش دربارهی زندگی یک فرد افسرده، بخش دیگه دربارهی بیمار مانیا، اسکیزوفرنی و. .. بررسی شده!
مثلا در داستان اول تحولاتی که بیماری دوقطبی در طی روزها در زندگی بیمار گذاشته رو نشون داده، یا توهمها و هزیان هاش و نگاه اطرافیان به این فرد رو از دید بیمار بررسی کرده.
فقط ممکنه این داستان از نظر خیلیها خسته کننده باشه، توصیه من اینه که یه روزه خونده نشه! چون طبیعیه کسل بشی از خوندنش، به هر حال از زبان یک فرد بیمار سعی کرده نوشته بشه.
در آخر از نویسنده تشکر میکنم و باید بگم خیلی با استعداد هستند.
در جواب به کسایی که میگن اسم داروها رو نباید میاورد باید بگم که هیچ داروخونهای نمیاد بدون نسخه داروی اعصاب و روان به کسی بده و اگه هم داد قدرت داروهایی که دادن در اون حد نیست که شخص اوردوز کنه و یا خدایی نکرده بخاد خودکشی کنه! تو داستان هم اسم داروهایی رو آوردن که خیلی پیش و پا افتادن!
دربارهی کتاب، باید بگم که هم از نظر ادبی خیلی قدی بود و هم از نظر بار علمی. و بهطور کلی یک نو آوری بود چون ندیده بودم کسی به طور خاص به موضوع بیماریهای روانی شایع به صورت حالات و احساسات بیماران بپردازه! و نویسنده جدای از اینکه دستی در روانشناسی داره خیلی تیز هوش هست
اصلا دلم نمیخواد داستان رو اسپویل کنم چون حیفه!
اما جریان داستان اینه:
کتاب شامل بخشهای مختلف میشه و در هر بخش به صورت جدا گونه کیسهای متفاوت رو بررسی میکنن، مثلا یک بخش دربارهی زندگی یک فرد افسرده، بخش دیگه دربارهی بیمار مانیا، اسکیزوفرنی و. .. بررسی شده!
مثلا در داستان اول تحولاتی که بیماری دوقطبی در طی روزها در زندگی بیمار گذاشته رو نشون داده، یا توهمها و هزیان هاش و نگاه اطرافیان به این فرد رو از دید بیمار بررسی کرده.
فقط ممکنه این داستان از نظر خیلیها خسته کننده باشه، توصیه من اینه که یه روزه خونده نشه! چون طبیعیه کسل بشی از خوندنش، به هر حال از زبان یک فرد بیمار سعی کرده نوشته بشه.
در آخر از نویسنده تشکر میکنم و باید بگم خیلی با استعداد هستند.