نظر Ahmad برای کتاب تکه‌ای از آسمان

داستان خیلی خوب روایت شده است ولی با جزییات محدود از هر بخش رد شده است و فقط بخش‌های را توضیح داده است. به نظر من باید این نوع کتاب‌ها که در باره شهدا نوشته می‌شوند یک مقدار تحقیقات نویسنده باید بیشتر باشد و با هم رزمان شهید و خانواده و اقوام و فامیل و دوستان و همکلاسی‌ها و همه افرادی که شهید را می‌شناختند و با او آشنایی داشتند مصاحبه کنند و قبل از نوشتن باید اطلاعات جامعی از زندگی شخصی و کار و.. داشته باشند که در موقع روایت کردن با دست باز بتوانند به ابعاد بیشتری از زندگی شهید بپردازند. چون شهدا به مردم خوب معرفی نشده‌اند به همین دلیل هم هست که یک احساس غریبی وجود دارد و زیاد مردم را آن‌ها آشنا نیستند و افکار و اعمال آن‌ها آشنا نیستند. وقتی با آرمان‌های شهدا فاصله گرفتیم و این از خود بیگانگی پیش می‌آید. این داستان واقعا عشقی که شهید بروجردی به مردم کردستان دارد را به خوبی بیان می‌کند و ما که این داستان را می‌خوانیم می‌ببینیم که شهید بروجردی برای اینکه مردم یک روستا خانه هایشان خراب نشود حاضر است خودش تنها برود و با ماموستا صحبت کند و از کشته شدن هم نمی‌ترسد و همین حرکت باعث می‌شود که آن دو منافق هم خودشان را تسلیم کنند در صورتی که اگر این کار صورت نمی‌گرفت شاید کل روستا با توپ از بین می‌رفت. و بی جهت نبوده است که به ایشان مسیح کردستان لقب داده‌اند.