نظر سلمان اصل برای کتاب رولت روسی

رولت روسی
وحید قربانی نژاد شلمانی
۲۴۱ رای
سلمان اصل
۱۴۰۲/۰۴/۱۹
اما به هرحال از روی تخت بلند شدم. روفرشی‌ام را به پا کردم. بدون این‌که چراغ را روشن کنم کورمال رفتم و ساعت را از دیوار برداشتم، روی کف زمین پرت کردم با چند لگد محکم ساعت را خرد کردم. مقداری از خوردهایش پایم را زخمی کرد، اما مهم این بود که صدای زنگش خاموش شده بود...
مهمترین بخش داستان به نظرم همین قسمت بود.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟