داستانی جذاب زیبا که نویسنده اجازه نمیدهد ارپز همان ابتدا به اصل موضوع میببری داستانوابتدا شبیه رمانی عاشقانه است وانتظار داری وقایع عاشقانه بشنوی که مردی واقعا حامی زن خود است در وسط داستان به این سمت ذهنت کشیده میشود که زن او مشکلی دارد و با سردرگمی ها و خوشگذرانیهای خود به زندگی لطمه میزند و مشکل زندگیشان بچه دار نشدن زندلست در اواخر داستان فکر میکنی مرد به هر علتی مثلا بچه دار نشدن زن به او خیانت کرده و زن شکست عشقی خورده است وبی در انتهای داستان میفهمی در پس هر اتفاق چه داستان دیگری نهفته شده بود غیر منتظره بودن موضوع و زیبایی و جذابیت آن واقعا عالی بود و ارزش شنیدن و خواندن دارد.
در پس تمام داستان درسهایی برای شجاعت به آدم نیز میدهد
در پس تمام داستان درسهایی برای شجاعت به آدم نیز میدهد