در سالهای پیش، موقعی که کتاب چاپ شد، دیدمش. نویسندهای که قبلا بازیگر بود، بیشتر مرا جلب کرد.
بعدها که همسرش، بهروز افخمی، فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را ساخت؛ فیلمش را در سینما دیدم.
فیلمش با هیجان تر از کتابش است.
در فیلم از نگاه من، داستان و روایت و انتها و ابتدایی دارد. اما، در کتاب معلوم نیست نویسنده دنبال نشان دادن چه چیزی از یک کاراکتر است در حالی که گنگی از شخصیت داستان در فیلم کمتر است و یک هدفی از طلاق و آمدن قوی تری دارو.
شخصیت بهرام کیانی در کتاب شخصیتی زائد و زیرپوستی هیجانی است و فکر میکنم نویسنده به عمد از شخصیت پردازی و پر و بال دادن به او، کاسته است!؟ تا این بار با آذر ازدواج نکند و کمی آذر نفس بکشد!؟
حتی خیال بافیهای دیوان بیگی نیز رها شده است و دیالوگ یا مونولوگ الکی و سطر پر کنی است.
البته از اینکه نویسنده به تحلیل و نسخه پیچی برای کاراکترهایش نپرداخته و رد یا پذیرش ازشون نشان نمیدهد و سیاه و سفید مطلق ندارد، برایم جالب بود.
لذت بردن از نگاه فیلم و کتاب برای من ترجیحا فیلم از این کتاب است.
اگر داستان کتاب مرجان شیرمحمدی واقعا همین است که من شنیدم، برای توصیه دیگران به این کتاب صحبتی نمیماند.
بعدها که همسرش، بهروز افخمی، فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را ساخت؛ فیلمش را در سینما دیدم.
فیلمش با هیجان تر از کتابش است.
در فیلم از نگاه من، داستان و روایت و انتها و ابتدایی دارد. اما، در کتاب معلوم نیست نویسنده دنبال نشان دادن چه چیزی از یک کاراکتر است در حالی که گنگی از شخصیت داستان در فیلم کمتر است و یک هدفی از طلاق و آمدن قوی تری دارو.
شخصیت بهرام کیانی در کتاب شخصیتی زائد و زیرپوستی هیجانی است و فکر میکنم نویسنده به عمد از شخصیت پردازی و پر و بال دادن به او، کاسته است!؟ تا این بار با آذر ازدواج نکند و کمی آذر نفس بکشد!؟
حتی خیال بافیهای دیوان بیگی نیز رها شده است و دیالوگ یا مونولوگ الکی و سطر پر کنی است.
البته از اینکه نویسنده به تحلیل و نسخه پیچی برای کاراکترهایش نپرداخته و رد یا پذیرش ازشون نشان نمیدهد و سیاه و سفید مطلق ندارد، برایم جالب بود.
لذت بردن از نگاه فیلم و کتاب برای من ترجیحا فیلم از این کتاب است.
اگر داستان کتاب مرجان شیرمحمدی واقعا همین است که من شنیدم، برای توصیه دیگران به این کتاب صحبتی نمیماند.