نظر عباس پورخلیلی برای کتاب پسر بچه سر راهی

پسر بچه سر راهی
هکتور مالو، تورج هاشمی
۱۱۱۶ رای
عباس پورخلیلی
۱۴۰۲/۰۳/۳۰
نوزادی که در یک روز سرد پاییزی کنار پیاده‌رو گذاشته شده است و یه نفر که از نظر مالی مشکل دارد و نمی‌تواند امور اقتصادی خود را تامین کند او را پیدا کرده و به دلیل دلسوزی و یا بدست آوردن مقداری پول او را برده و سرپرستی او را به عهده می‌گیرد، بعد از مدتی بعلت مشکلات، پسر بچه را در ازای مقدار پولی به پیرمرد دوره گردی می‌فروشد، دوره گرد مردی مهربانی است خیلی چیزها را به او یاد می‌دهد و پسرک موجب موفقیت‌های مرد پیر معرفی می‌شود، درگیری مرد با پلیس و زندانی شدن او، فصل جدیدی در زندگی پسر بچه بوجود می‌آورد که خود باید زندگیش را تامین مالی کند، پسر با سختی‌های زیادی روبرو می‌شود ولی برای تهیه‌ی غذا دست به کار‌های خلاف و دزدی نمی‌زند (در اینجا می‌توان حدس زد که ازخانواده طبقه نجبا و اشرافزادگان است.)، او با خانواده‌ی آشنا می‌شود که در قایقی زندگی می‌کنند و برای مدتی با خوبی و خوشی زندگی می‌کنند، پیرمرد از زندان آزاد شده و به دنبال پسر بچه می‌آید، در پاریس بعد از یک سری اتفاقات پیرمرد فوت می‌کند، او در خانواده گلفروشی به زندگی خود ادامه می‌دهد که بعلت مشکلاتی از آن‌ها جدا می‌شود و با ماتیا پسری که قبلا او را دیده و نوازندگی بلد است دوست شده و زندگی روی خوشش را نشان می‌دهد، و آن‌ها پول زیادی بدست می‌آورند، پسرک قدر شناس هدایای برای نامادریش می‌برد، بعد می‌فهمد که خانواده خودش پیدا شده‌اند یک سری اتفاقات که باز هم برای پسر بوجود می‌آید، عمویش بدنبال ارث خانواده او بوده و مشکلاتی برای او ایجاد کرده است، او خانواده خود را پیدا کرده و در آغوش گرم مادر قرار می‌گیرد، برای قدردانی دوستان خود را کمک کرده و با دختر مورد علاقه‌اش لیز ازدواج می‌کند، و ساخت یک مرکز خیریه برای کودکان بی سرپرست.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟