این کتاب، کلمه به کلمه خوندنش لذت هست. خاطراتی از زندگی خود جلال ال احمد هست که پس از تحصیل و گرفتن مدرک، به مدیریت یک مدرسه منصوب میشه.
تو این کتاب، جلال از چالشها و مصائبی که در زمان مدیریت مدرسه باهاش دست و پنجه نرم میکنه تعریف میکنه و با لحنی جذاب، از محرومیتها و مشکلات مردم و کمبود امکاناتی که در راه تحصیل شون دارن صحبت میکنه.
تو این کتاب فضای کارمندی آموزش و پرورش قبل از انقلاب رو هم میشه فهمید که در نوع خودش تک محسوب میشه.
یکی از بهترین قسمتهای کتاب، جایی هست که کلاسها سرده و جلال به عنوان مدیر مدرسه، با جمعی از والدین و بزرگان میرن خونهی یکی از والدین پولدار تر که برای مدرسه بخاری بخره و آخر اون قسمت از داستان یه جملهای میگه که همیشه تو ذهن من مونده، اینکه: ((با نون گدایی، مدرسه نونوار شد))
البته من خودم دوران دبستانم رو یادم هست و ما هم با وجودی که در شهر بودیم، محرومیتهای زیادی داشتیم و چه بسا یه بخاری برای زمستون نداشتیم
تو این کتاب، جلال از چالشها و مصائبی که در زمان مدیریت مدرسه باهاش دست و پنجه نرم میکنه تعریف میکنه و با لحنی جذاب، از محرومیتها و مشکلات مردم و کمبود امکاناتی که در راه تحصیل شون دارن صحبت میکنه.
تو این کتاب فضای کارمندی آموزش و پرورش قبل از انقلاب رو هم میشه فهمید که در نوع خودش تک محسوب میشه.
یکی از بهترین قسمتهای کتاب، جایی هست که کلاسها سرده و جلال به عنوان مدیر مدرسه، با جمعی از والدین و بزرگان میرن خونهی یکی از والدین پولدار تر که برای مدرسه بخاری بخره و آخر اون قسمت از داستان یه جملهای میگه که همیشه تو ذهن من مونده، اینکه: ((با نون گدایی، مدرسه نونوار شد))
البته من خودم دوران دبستانم رو یادم هست و ما هم با وجودی که در شهر بودیم، محرومیتهای زیادی داشتیم و چه بسا یه بخاری برای زمستون نداشتیم