این کتاب بیشتر شبیه کتاب شعر بود. من اون شعر مهراب رو به نام "دل من تنگه" که جمشید با گیتار خونده بود دوست داشتم. شب اسفندی هم اسم یکی از شعرهای مهراب هست.
این کتاب ماجرای زندگی پسری رمانتیک و شاعر به نام مهراب هست که عاشق سوسن بود، ولی سوسن اینو درک نکرد و با جمشید که دوست مهراب بود ازدواج کرد و در آخر با خیانت جمشید مواجه شد.
در پایان کتاب هم که مهراب میره سربازی و در جنگ کشته میشه و سوسن نوشته و شعرهای مهراب رو که برای اون سروده پیدا میکنه و با غمزدگی اونها رو میخونه و قول میده که چاپشون کنه.
منم صدای راوی رو نپسندیدم.
این کتاب ماجرای زندگی پسری رمانتیک و شاعر به نام مهراب هست که عاشق سوسن بود، ولی سوسن اینو درک نکرد و با جمشید که دوست مهراب بود ازدواج کرد و در آخر با خیانت جمشید مواجه شد.
در پایان کتاب هم که مهراب میره سربازی و در جنگ کشته میشه و سوسن نوشته و شعرهای مهراب رو که برای اون سروده پیدا میکنه و با غمزدگی اونها رو میخونه و قول میده که چاپشون کنه.
منم صدای راوی رو نپسندیدم.