در جامعه همه مردم به همین شکل هست بجای راه و چاره اندیشی؛ فقط حرف میزنیم
بعضیها بظاهر میخواند کمک کند بعضیها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره هیچ کسی رو نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان
بعضیها بظاهر میخواند کمک کند بعضیها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره هیچ کسی رو نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان