اول داستان، کمی مردد بودم که تا آخرش رو برم یا نه! داستان در یک فضای امروزی و در یک قاب رئالیستیک روایت میشد. دختری که در زندگیش به موفقیت خاصی نرسیده و همیشه روش زوم بودن و همه میخوان به نوعی کمکش کنن، در روابطش و کارش شکست خورده و با خونواده هم نمیتونه سازگاری کامل داشته باشه، رابطهای متفاوت رو برای یک شب تجربه میکنه و همین رابطه، مسیر زندگیش رو تغییر میده. گرچه محتوای داستان گاهی غمگین و گاهی شاد میشه، اما یک حرف رو میخاد بزنه، اینکه برای خوب بودن فقط نیازه خودتون باشید و به خودتون اعتماد داشته باشید. برای شروع کردن هیچوقت دیر نیست و اگر شما بتونید از کارتون لذت ببرید، بقیه هم به افکار و اعمال شما احترام میذارن.
و در آخر هم داستان یه انتهای خوب داره که برای تین ایجها خیلی قابل قبول تره...
و در آخر هم داستان یه انتهای خوب داره که برای تین ایجها خیلی قابل قبول تره...