نمایشنامه جالبی بود. شاهکار نبود ولی درخور تحسین بود.
قصه مادر هیولا صفتی که حتی غذا را از فرزندان خود دریغ میکرد، به همسرش خیانت میکردو بر سر زندگی دخترش معامله میکرد و همه اینها را زیر سایه شوهری ترسو و ضعیف انجام میداد که توان مقابله با این زن دیوانه را نداشت و حتی توانایی ترک او را هم نداشت به طوری که از زبان فرزندان میشنویم که در برههای زن او را ترک گفته بوده.
در نظرات دوستان خواندم که برایشان سوال بود که چرا مادر اینچنین بود؟ در اشارهای کوتاه که مادر به گذشته خود میکند به پسر میگوید که کودکی سختی داشته و خانوادهاش هم چنین رفتاری با او داشتند و کم ندیدیم که این دور باطل در نسل اندر نسل خانوادهای تداوم یابد. در کل مادر روان سالمی نداشت و خدا میداند چندتا مرض روانی را باهم داشت.
از طرفی این نکته مطرح شد که چرا فرزندان بزرگسال فکری به حال خود نمیکنند؟ شخصیتهایی که با چنین مادر بیماری بزرگ شده باشند یا ترسو و بی اراده میشوند و یا خبیث و در آخر هم که دیدیم پسر طغیان کرد و چه بلایی بر سر مادر آورد.
در آخر باید بگویم به چالش کشیدن ذهنیت افراد نسبت به مادر و تقدس زدایی از آن یکی از نکات جالب داستان بود.
روایتها بد نبود ولی میشد که بهتر باشد. گفتگوها به تندی ادا میشد و حس عجله داشتن را به فرد میداد.
با سپاس از کتابراه
قصه مادر هیولا صفتی که حتی غذا را از فرزندان خود دریغ میکرد، به همسرش خیانت میکردو بر سر زندگی دخترش معامله میکرد و همه اینها را زیر سایه شوهری ترسو و ضعیف انجام میداد که توان مقابله با این زن دیوانه را نداشت و حتی توانایی ترک او را هم نداشت به طوری که از زبان فرزندان میشنویم که در برههای زن او را ترک گفته بوده.
در نظرات دوستان خواندم که برایشان سوال بود که چرا مادر اینچنین بود؟ در اشارهای کوتاه که مادر به گذشته خود میکند به پسر میگوید که کودکی سختی داشته و خانوادهاش هم چنین رفتاری با او داشتند و کم ندیدیم که این دور باطل در نسل اندر نسل خانوادهای تداوم یابد. در کل مادر روان سالمی نداشت و خدا میداند چندتا مرض روانی را باهم داشت.
از طرفی این نکته مطرح شد که چرا فرزندان بزرگسال فکری به حال خود نمیکنند؟ شخصیتهایی که با چنین مادر بیماری بزرگ شده باشند یا ترسو و بی اراده میشوند و یا خبیث و در آخر هم که دیدیم پسر طغیان کرد و چه بلایی بر سر مادر آورد.
در آخر باید بگویم به چالش کشیدن ذهنیت افراد نسبت به مادر و تقدس زدایی از آن یکی از نکات جالب داستان بود.
روایتها بد نبود ولی میشد که بهتر باشد. گفتگوها به تندی ادا میشد و حس عجله داشتن را به فرد میداد.
با سپاس از کتابراه