نظر یاسین میر لوحی برای کتاب آبانگان (سرگذشت آب و آتش)

آبانگان (سرگذشت آب و آتش)
یاسین میر لوحی
۱۳۹۷/۰۷/۳۰
21
نمی دونم چطوری مهرگان رو دیدم و شروعش کردم، اما میدونم چی باعث شد ادامش بدم؛اینکه من چقدر شبیه دایانای داستانم، نمیدونم بخاطر این بود که منم ۱۷سالمه یا نه، ولی تا حدی حسش رو درک میکردم که انگار خودش بودم، یهو از پوریا عصبانی میشدم و دقیقا افکارم رو، تو صحبتهای دایانا با خودش میدیدم. این قصه یه تیکه از حقیقت منه و من یه تیکه که نه، کل این قصم. شاید بخاطر نزدیکی من و دایانا تونستم از واکنش هاش در مقابل اتفاقات استفاده کنم و انگار که اون اتفاقات برا منم افتاده و پخته تر شدم. میتونم بگم بهترین لحظات عمرم رو در تیسفون و دوین بودم، در کنار دایانا نه بلکه خودم بودم.
بهار برادران
۱۳۹۷/۰۸/۰۳
چه پیام زیبا و دلگرم کنندهای 🌹
خوشحالم که انقدر با داستان ارتباط برقرار کردید و دوستش داشتید.
سپاس از توجه تون 🌹🙏🏻
خوشحالم که انقدر با داستان ارتباط برقرار کردید و دوستش داشتید.
سپاس از توجه تون 🌹🙏🏻