کتاب خیلی سنگین شروع میشود. میدانی در دو زمان مختلف روایت را باید دنبال کنی ولی ابتدای کتاب به شدت تلخ و گزنده است. فقر خشن و مطلق در محلهای در ابتدای انقلاب (فقط اشاره میکند اما در روند داستان هیچ تاثیر ندارد.)
در هر لحظه با بدبختیای تازه شگفت زده میشوی. به قدری این بخش از داستان با حال امروز سازگار است که ذهنت مدام میرود به سمت هر کودک کاری که میبینی. آن مدل خانه جمعی کمتر در شهرهای بزرگ هست. اما نمیدانم با توجه به قیمت خانه آیا احیا شده یا نه. خبرهایی از اجاره خانه به چند خانوار که شنیده شده بود.
تلخی روایت تا آن جا پیش میرود که فکر میکنی نویسنده تا کجا قرار است بدبختی را زیر بالش یک نفر قایم کند. اما یکهو دنیای داستان عوض میشود. به شکلی غیر طبیعی و اغراق آمیز همه چیز زندگی خوب میشود و این بخش داستان هم اغراق امیز است.
هرچند که به نظرم کتاب حرفی برای گفتن دارد و دغدغهاش فقر است و تنها راه برون رفت آن را شانس میداند ولاغیر؛ اما تناقض در آن ریخته است. تکلیفت با آن تلخی بینهایت و شیرینی بینهایت انگار معلوم نیست. مثل اسم داستان، نسکافه با عطر کاهگل!
کیفیت روایت کتاب مطلوب است
در هر لحظه با بدبختیای تازه شگفت زده میشوی. به قدری این بخش از داستان با حال امروز سازگار است که ذهنت مدام میرود به سمت هر کودک کاری که میبینی. آن مدل خانه جمعی کمتر در شهرهای بزرگ هست. اما نمیدانم با توجه به قیمت خانه آیا احیا شده یا نه. خبرهایی از اجاره خانه به چند خانوار که شنیده شده بود.
تلخی روایت تا آن جا پیش میرود که فکر میکنی نویسنده تا کجا قرار است بدبختی را زیر بالش یک نفر قایم کند. اما یکهو دنیای داستان عوض میشود. به شکلی غیر طبیعی و اغراق آمیز همه چیز زندگی خوب میشود و این بخش داستان هم اغراق امیز است.
هرچند که به نظرم کتاب حرفی برای گفتن دارد و دغدغهاش فقر است و تنها راه برون رفت آن را شانس میداند ولاغیر؛ اما تناقض در آن ریخته است. تکلیفت با آن تلخی بینهایت و شیرینی بینهایت انگار معلوم نیست. مثل اسم داستان، نسکافه با عطر کاهگل!
کیفیت روایت کتاب مطلوب است