داستان جذاب و گیراست، و ارزش خواندن داره. البته نویسنده میتونست خیلی داستان رو هیجانی تر و معمایی تر کنه. اما خیلی زود ماجرا را لو میده. با اینکه راوی سوم شخصه فقط به احساسات لورل و الی میپردازه و بقیه رو نمیگه و ناگهان بی جهت راوی اول شخص میشه از زبان نئول و یا فلوید، که میتونست آخر داستان بگه دفتر خاطرات یا نامهای ازشون به جا مونده. شش سال طول میکشه که از زمان مخفی شدن جسد تا پیدا شدنش. زمان زیادیه با توجه به اینکه مخصوصا طوری مخفی شده بود تا زود پیدا بشه.
یه مشکل داستان اینه که دختر پانزده ساله در مورد نحوه بچه دار شدن میدونه مخصوصا تو خارج، نمیشه گولش زد، نویسنده به راحتی از این قضیه میگذره
نکته مثبت هم اینه که
داستان به خوبی نشون داده افرادی که در کودکی آسیب میبین چطور به دیگران آسیب میزنن و محبت کردن به افرادی که نیاز به محبت دارن از خیلی اتفاقات ناگوار جلوگیری میکنه.
ترجمه هم خوب و روانه. ویراستاری هم خوبه.
البته جایی گفته میشه باکفایتی که اصطلاح رایج تری میشد به جاش به کار برد.
یه مشکل داستان اینه که دختر پانزده ساله در مورد نحوه بچه دار شدن میدونه مخصوصا تو خارج، نمیشه گولش زد، نویسنده به راحتی از این قضیه میگذره
نکته مثبت هم اینه که
داستان به خوبی نشون داده افرادی که در کودکی آسیب میبین چطور به دیگران آسیب میزنن و محبت کردن به افرادی که نیاز به محبت دارن از خیلی اتفاقات ناگوار جلوگیری میکنه.
ترجمه هم خوب و روانه. ویراستاری هم خوبه.
البته جایی گفته میشه باکفایتی که اصطلاح رایج تری میشد به جاش به کار برد.