کتاب میدگار کتابی تخیلی از یک پریزاد بود که پدر پری و مادر انسان بود شب سال نو خدمتکار پرورشگاه پسر رو پیدا میکنه که یه سوختگی رویه سینه ش داشته و اسمش آریا بوده
پسر شباهتی به بقیه نداشته و همیشه متفاوت بوده و خودش هم میدونسته و حضور افرادی و تویه جنگل میدیده ولی بقیه نمیدیدن و اونو دیوانه خطاب میکردن
و داستان ادمه داره تا پسر میره به شهر پریان و...
داستان تخیلی ولی جالب بود صدایه صدا پیشه خوب بود و هر شخصیت و یه جوری ادا میکرد
کتاب یه جاهایی خیلی قوووی نوشته شده بود ولی یه جاهای خیلی ضعیف بود مثلا اینکه اریا باید حتما دختر عمو خودشو میدید و قطمیر انتخابش میکرد وبعد میفهمید نوه خودشه
ولی جاهای که تویه مدرسه درس میدادن اتفاقات و دربارهی انسان جن و پری صحبت میکرد
اینکه گرگها دشمنان پری و جنها بودن
برام جالب بود
ممنونم از کتابراه عزیز
پسر شباهتی به بقیه نداشته و همیشه متفاوت بوده و خودش هم میدونسته و حضور افرادی و تویه جنگل میدیده ولی بقیه نمیدیدن و اونو دیوانه خطاب میکردن
و داستان ادمه داره تا پسر میره به شهر پریان و...
داستان تخیلی ولی جالب بود صدایه صدا پیشه خوب بود و هر شخصیت و یه جوری ادا میکرد
کتاب یه جاهایی خیلی قوووی نوشته شده بود ولی یه جاهای خیلی ضعیف بود مثلا اینکه اریا باید حتما دختر عمو خودشو میدید و قطمیر انتخابش میکرد وبعد میفهمید نوه خودشه
ولی جاهای که تویه مدرسه درس میدادن اتفاقات و دربارهی انسان جن و پری صحبت میکرد
اینکه گرگها دشمنان پری و جنها بودن
برام جالب بود
ممنونم از کتابراه عزیز