کوتاه، مختصر، مفید از عشقی میگفت که خاک فراق بر آن نشسته بود؛ آنقدر که حتی با نفسهای کودکی چند ماهه هم از دل معشوق پاک نمیشد.
عاشق بیچاره امید داشت طی سفر اکتشافی که از طرف دانشگاه با معشوق برایشان گذاشته شده بود بندهای پوسیده عشقش را گره بزند، اما امان از عشق خارج و بورسیه شدن.
اگر ادامه پیدا میکرد زیباتر بود.
امتیاز من ۱۳۰۰
زهرا فتحیپور
عاشق بیچاره امید داشت طی سفر اکتشافی که از طرف دانشگاه با معشوق برایشان گذاشته شده بود بندهای پوسیده عشقش را گره بزند، اما امان از عشق خارج و بورسیه شدن.
اگر ادامه پیدا میکرد زیباتر بود.
امتیاز من ۱۳۰۰
زهرا فتحیپور