داستان خوبیه، بسیار کوتاه ومختصر، از کودکی نیاز به ارامش و اسایش، که پدر اسیر اعتیاد در اوج جوانی پس از طلاق همسرش، میمیره و نزد پدر بزرگ و مادر بزرگ زندگی میکنه،
احساسات خونوادههای تنگدست کاملا ملموسه، از طرف دیگه، افرادی که در اوج بی فرهنگی، دست مایههای دختر گل فروش رو با رفتن دنبال پدر بزرگش، برمیدارن، دوست داشتم عاطفه که تازه باهاش دوست شده بود با شنیدن صدای تصادف به نگاهی به بیرون میکرد و در این لحظه کمک دختر میشد.
دختر داستان، در اوج نداری، سخاوتمندانه گلهای زیبا رو به عاطفه هدیه کرده بود، انتظار داشتم در دنباله داستان بتونه به عشق و محبت، دختر گل فروش پاسخ بده.
در نهایت به پیام مهم رو دریافتم و اون این بود
گاهی از دست فروشهای پیر و سالمند یا جوونا و کودکان، خرید کنیم، شاید سنگی را از جلو راهشان برداریم و یا از یک ناهنجاری اجتماعی جلو گیری کنیم.
کاش هیچ زور گویی نبود که با بکار گرفتن سالمندان و کودکان، احساسات ناب خدایی را در جودشون نابود کنه، و بدین ترتیبهمه به هم عشق میورزیدن و در کنار هم زندگی محبت امیزی رو داشتند.
کاش مسوولین جامعه هم بیاد افراد کم درامد و پیر و فرتوت بودند تا در اواخر زندگی چنین نکبت بار زندگی نکنند.
احساسات خونوادههای تنگدست کاملا ملموسه، از طرف دیگه، افرادی که در اوج بی فرهنگی، دست مایههای دختر گل فروش رو با رفتن دنبال پدر بزرگش، برمیدارن، دوست داشتم عاطفه که تازه باهاش دوست شده بود با شنیدن صدای تصادف به نگاهی به بیرون میکرد و در این لحظه کمک دختر میشد.
دختر داستان، در اوج نداری، سخاوتمندانه گلهای زیبا رو به عاطفه هدیه کرده بود، انتظار داشتم در دنباله داستان بتونه به عشق و محبت، دختر گل فروش پاسخ بده.
در نهایت به پیام مهم رو دریافتم و اون این بود
گاهی از دست فروشهای پیر و سالمند یا جوونا و کودکان، خرید کنیم، شاید سنگی را از جلو راهشان برداریم و یا از یک ناهنجاری اجتماعی جلو گیری کنیم.
کاش هیچ زور گویی نبود که با بکار گرفتن سالمندان و کودکان، احساسات ناب خدایی را در جودشون نابود کنه، و بدین ترتیبهمه به هم عشق میورزیدن و در کنار هم زندگی محبت امیزی رو داشتند.
کاش مسوولین جامعه هم بیاد افراد کم درامد و پیر و فرتوت بودند تا در اواخر زندگی چنین نکبت بار زندگی نکنند.