داستانهای جالبی داشت میتوانستی با قهرمان داستان ارتباط بر قرار کنی آن جا که مرد فلج روی تخت با نگاه و چشمک با پسر بچه پرستارش انگار نکتههای نگفتهاش را بیان میکرد و شرمی که خالی کردن کیسه ادرار به جان قهرمان داستان میریخت.
کتاب زیبایی بود
امتیاز من ۱۵۰۰
فتحیپور
کتاب زیبایی بود
امتیاز من ۱۵۰۰
فتحیپور