از همینگوی انتظار چنین داستانی نداشتم حتی همینقدر کوتاه. خیلی تناقض توی داستان بود من که خیلی گیج شدم. مثلا
۱. اولش میگه گربه ماده ادم فکر میکنه یه گربه بزرگه، بعد میگه بچه گربه. اگه بچه گربه اس پپس چه اهمیتی داره که نر باشه یا ماده.
۲. یا مثلا رفتار مدیر هتل که هم وقت رفت و هم برگشت زن بهش تعظیم میکنه و این اغراق آمیزه. حالا وقتی داشت میرفت بهش تعظیم کرد یکی دو دقیقه بعد که برگشت دیگه چرا تعظیم کرد؟
۳. یا مثلا زن میگه هوا بارونیه، مدیر هتل میگه آره خیلی هوای بدیه! معلوم نیست چرا هوای بارونی باید هوای بدی باشه.
۴. یا مثلا وقتی زن انگلیسی صحبت میکرده پیشخدمت بدش میومده، زنه که آمریکایی بوده چرا باید انگلیسی صحبت کنه و چرا پیشخدمت باید بدش بیاد؟
۵. یا مثلا از رفتار مرده اینجور انتظار نمیرفت که به زنه بگه خفه شو! چون میگه تمام مدتی که زن داشت صحبت میکرد مرده چشم ازش برنداشته.
۶. بعد بلند شدن رفتن مسافرت که مرده با اون جدیت بشینه کتاب بخونه و به زنه هم بگه خفه شو و بشین کتاب بخون؟!؟ اگه میخواستی کتاب بخونی چرا بلند شدی رفتی ایتالیا؟ مگه رو کاناپه خونه خودتی که انقد اصرار داری کتاب بخونی؟! معلوم نیست مرده چرا این رفتار رو با زنش داره اونم توی مسافرت! و معلوم نیست چرا زنه به این رفتار مرده هیچ اعتراضی نمیکنه و همش داره ادامه میده که چی دلش میخواد. بهتر بود این حرفا رو توی دلش میگفت.
۷. معلوم نیست زنه چرا اینقد گربه میخواسته اونم یه گربه خیس و کثیف؟!؟
کلا داستان پر از تناقض و اغراق بیش از حده. فقط آخرش جالب توجه بود که بچه گربه رو براش آوردن پشت در.
۱. اولش میگه گربه ماده ادم فکر میکنه یه گربه بزرگه، بعد میگه بچه گربه. اگه بچه گربه اس پپس چه اهمیتی داره که نر باشه یا ماده.
۲. یا مثلا رفتار مدیر هتل که هم وقت رفت و هم برگشت زن بهش تعظیم میکنه و این اغراق آمیزه. حالا وقتی داشت میرفت بهش تعظیم کرد یکی دو دقیقه بعد که برگشت دیگه چرا تعظیم کرد؟
۳. یا مثلا زن میگه هوا بارونیه، مدیر هتل میگه آره خیلی هوای بدیه! معلوم نیست چرا هوای بارونی باید هوای بدی باشه.
۴. یا مثلا وقتی زن انگلیسی صحبت میکرده پیشخدمت بدش میومده، زنه که آمریکایی بوده چرا باید انگلیسی صحبت کنه و چرا پیشخدمت باید بدش بیاد؟
۵. یا مثلا از رفتار مرده اینجور انتظار نمیرفت که به زنه بگه خفه شو! چون میگه تمام مدتی که زن داشت صحبت میکرد مرده چشم ازش برنداشته.
۶. بعد بلند شدن رفتن مسافرت که مرده با اون جدیت بشینه کتاب بخونه و به زنه هم بگه خفه شو و بشین کتاب بخون؟!؟ اگه میخواستی کتاب بخونی چرا بلند شدی رفتی ایتالیا؟ مگه رو کاناپه خونه خودتی که انقد اصرار داری کتاب بخونی؟! معلوم نیست مرده چرا این رفتار رو با زنش داره اونم توی مسافرت! و معلوم نیست چرا زنه به این رفتار مرده هیچ اعتراضی نمیکنه و همش داره ادامه میده که چی دلش میخواد. بهتر بود این حرفا رو توی دلش میگفت.
۷. معلوم نیست زنه چرا اینقد گربه میخواسته اونم یه گربه خیس و کثیف؟!؟
کلا داستان پر از تناقض و اغراق بیش از حده. فقط آخرش جالب توجه بود که بچه گربه رو براش آوردن پشت در.