اگر به ظاهر داستان نگاه گنم چندان ادمرو به شنیدن کتاب علاقه مند نمیکنه مخصوصا منی که داستانهای غیر واقعی مورد پسندم نیست.
طنز تلخی داشت اما به نسبت مقایسه بقیه کتابهای داستایوفسکی ضعیف بود.
اما اگر یه باطن داستان نگاه کنم تقریبا مفهوم و دلیل قابل قبولی داره.
اینکه به جای مهم بودن خورده شدن فرد توسط تمساح (اصل مطلب) به خود تمساح و منافعش توجه شه (حاشیه مطلب) یا به قولی به جای دیدن لباس، نوار لباس مورد توجه باشه، که بسیاری از افراد همینشکلن داستان قابل قبولی برای فهموندن دید بعضی از افراد به مسائل هست که منافع خودشون بیشتر جای ادمی زاد مهم تره.
به قول معروف: اگه بدونیم خیلیها به سردردشون بیشتر از مرگ ما اهمیت میدن انقدر به خودمون سخت نمیگرفتیم که مردم درمورمون چی فکر میکنن.
ی نکته دیگه که هم من در کتاب دیدم اینه که زمان داستایوفسکی که انگار نظام سوسیالیستیه و اهمیت موضوع اقتصادی و همه چیز رو از فیلتر منافع مالی رد کردنه بلد هست.
طنز تلخی داشت اما به نسبت مقایسه بقیه کتابهای داستایوفسکی ضعیف بود.
اما اگر یه باطن داستان نگاه کنم تقریبا مفهوم و دلیل قابل قبولی داره.
اینکه به جای مهم بودن خورده شدن فرد توسط تمساح (اصل مطلب) به خود تمساح و منافعش توجه شه (حاشیه مطلب) یا به قولی به جای دیدن لباس، نوار لباس مورد توجه باشه، که بسیاری از افراد همینشکلن داستان قابل قبولی برای فهموندن دید بعضی از افراد به مسائل هست که منافع خودشون بیشتر جای ادمی زاد مهم تره.
به قول معروف: اگه بدونیم خیلیها به سردردشون بیشتر از مرگ ما اهمیت میدن انقدر به خودمون سخت نمیگرفتیم که مردم درمورمون چی فکر میکنن.
ی نکته دیگه که هم من در کتاب دیدم اینه که زمان داستایوفسکی که انگار نظام سوسیالیستیه و اهمیت موضوع اقتصادی و همه چیز رو از فیلتر منافع مالی رد کردنه بلد هست.