نظر کمیل قاسم زاده برای خلاصه کتاب پیامی به گارسیا

پیامی به گارسیا
آلبرت هابرد، زهره نوروزی
۵۴۹ رای
کمیل قاسم زاده
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
با سلام. نقدی که در چندین کامنت نوشته شده بود و بنده خواندم، این بود که، آدم باید بداند که چکاری دارد برای کارفرمایش انجام می‌دهد و ندانسته آن کار را انجام ندهد. باید به این دوستان بگویم که دقیقا این حرفتان درست بوده و منافاتی با کتاب ندارد. خود نویسنده «رووان» را برایمان به خوبی مثال زده. او فردی بوده که میدانسته حامل چه پیام مهمی است و در عین حال چقدر رساندن آن به گارسیا کاری سخت و خطرناک و به دلیل ندانستن مقصد گارسیا، فرجامش نامشخص میباشد ولی هنگامیکه مسئولیتش را به عهده گرفت، دیگر سوال و بهانه‌ای رو به زبان نیاورد و فقط به انجام آن مشغول شد. دوستانی در کامنتشان گفتند که اینگونه تلاش و سخت کوشی فقط در عصر نویسنده جوابگو موفقیت افراد بوده و امروزه نیازمند فاکتورهای دیگری برای رسیدن به موفقیت میباشد. نظر این دوستان محترم و تا حدودی درست میباشد ولی میخواهم در جواب این دوستان بگویم، اگر ما هم مانند «رووان» وقتی پای در مسیری میگذاریم که مقصدش نامعلوم است فقط به این فکر کنیم که من باید هر جور شده نامه را به گارسیا برسانم آیا نتیجه‌ای جز نتیجه‌ای که رووان گرفت، خواهیم گرفت؟ رووان از جنگل عبور کرد، مسیر رودخانه را رد کرد و.... ولی هر بار که در تنگنا گیر کرد به خودش یک چیز گفت، که من باید نامه را به گارسیا برسانم...
احتمال میدهم رووان بارها در مسیرش ناامید شد ولی این ناامیدی نه بخاطر جنگل مخوف بود نه بخاطر رودخانه صعب العبور و نه بخاطر سربازان دشمن و... (چرا که هنگام قبول مسئولیت اینان را می‌دانست) که فقط بخاطر این بود که «مقصد گارسیا را نمی‌دانست» ولی او ادامه داد... گاهی فقط باید ادامه دهیم و روی قول و تعهدمان بایستیم، مقصد گارسیا معلوم خواهد شد...
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟