نظر فیس نما کتابی برای کتاب آبانگان (سرگذشت آب و آتش)

آبانگان (سرگذشت آب و آتش)
فیس نما کتابی
۱۳۹۷/۰۶/۱۹
013
سلام. واقعا حیف پولی که برای خرید این کتاب صرف کردم اصلن به درد نمیخوره عشق و عاشقی به گند کشیدین دختره دایانا اینجا واقعا یک هرزه به چشم اومده. واقعا متاسفم زن یا عاشق نمیشه اگه عاشق شد به هرقیمت و سختی پای عشقش میمونه نکه در عرض9ماه که از عشقش خبری نمیشه سریع از عشق آتیشنش فارغ میشه بعدشم وقتی شوهر کرد دیگه باید پایبند اصول اخلاقی باشه یا نباید یک غلطی نمیکرد و ازدواج نمیکرد یاهم که ازدواج کرد دیگه واقعا باید روح و روان و ذهن جسمشا دربست دراختیار همسرش قرار میداد چطور ادعا میکنه هیچ قدرتی بالاتر از قدرت اهورامزدا نیست و جادوگری را قبول نداره بعد میاد به حرف پیشگویی یک جادوگر از عشقش دل میکنه واقعا مزخرف شد تویه این جلد کتاب
نرگس هاشمی
۱۳۹۷/۰۶/۱۹
اگه تجربهی عشق رو تو زندگی واقعی داشتید هیچ موقع اینطور قضاوت نمیکردید. قرار نیست روایت هر عشقی مثل قصههای خیالی باشه
بهار برادران
۱۳۹۷/۰۶/۲۰
سلام بر شما. ابتدا تشکر میکنم که بهم نشون دادید مهرگان به قدری جذاب بوده که وقتی ابانگان جهت متفاوتی پیدا میکنه، چنین واکنشی از مخاطب دیده میشه... همین برای من ارزشمنده. 😉
و اما پاسخ به نقد شما.
قطعا سلیقهی افراد متفاوته. چون شخصیتها متفاوته. دایانا شخصیتی داره که همیشه در وجودش عقل و عشق در تلاطمه. دایانا عاقلانه از تیسفون رفت، و عاقلانه و منطقی پوریا رو رها کرد. در سیر داستان هم مشخص بود که به تدریج علاقهی دایانا به پوریا داره کمرنگ میشه و علاقهی فرمانده کارن جایگزین میشه و دایانا هم روز به روز عاقل تر میشه. و تصمیماتی هم که میگیره عاقلانه میشن. اما در یک لحظه ورق برمی گرده و عشق قدیمی زنده میشه... خیلی سخته! خیلی خیلی سخته! شما با توجه به شرایطی تصمیمی میگیرید و بعد میفهمید شرایط چنین نبوده. واقعا باید چه کرد؟ تصمیم دایانا در هر فصل کتاب با توجه به شرایطی که فکر میکنه داره، منطقی و عاقلانه ست. حتی عاشقانه ست. چون دایانا واقعا فرمانده کارن رو دوست داشت. اما وقتی فصل جدیدی شروع میشه، شرایط تغییر میکنه و رازهایی بر ملا میشه، تازه دایانا میفهمه تصمیمش اشتباه بوده. اما باز تاکید میکنم نه زمانی که تصمیمی میگیره، بعد که میفهمه شرایط اون طور که فکر میکرده نبوده.
فکر میکنم با این دیدگاه بهتر میشه دایانا رو درک کرد.
و اما پاسخ به نقد شما.
قطعا سلیقهی افراد متفاوته. چون شخصیتها متفاوته. دایانا شخصیتی داره که همیشه در وجودش عقل و عشق در تلاطمه. دایانا عاقلانه از تیسفون رفت، و عاقلانه و منطقی پوریا رو رها کرد. در سیر داستان هم مشخص بود که به تدریج علاقهی دایانا به پوریا داره کمرنگ میشه و علاقهی فرمانده کارن جایگزین میشه و دایانا هم روز به روز عاقل تر میشه. و تصمیماتی هم که میگیره عاقلانه میشن. اما در یک لحظه ورق برمی گرده و عشق قدیمی زنده میشه... خیلی سخته! خیلی خیلی سخته! شما با توجه به شرایطی تصمیمی میگیرید و بعد میفهمید شرایط چنین نبوده. واقعا باید چه کرد؟ تصمیم دایانا در هر فصل کتاب با توجه به شرایطی که فکر میکنه داره، منطقی و عاقلانه ست. حتی عاشقانه ست. چون دایانا واقعا فرمانده کارن رو دوست داشت. اما وقتی فصل جدیدی شروع میشه، شرایط تغییر میکنه و رازهایی بر ملا میشه، تازه دایانا میفهمه تصمیمش اشتباه بوده. اما باز تاکید میکنم نه زمانی که تصمیمی میگیره، بعد که میفهمه شرایط اون طور که فکر میکرده نبوده.
فکر میکنم با این دیدگاه بهتر میشه دایانا رو درک کرد.
Parnian
۱۳۹۷/۰۶/۲۰
حیف پول؟ مگه چقدر برای کتاب پول دادید؟ الان با ۵۰۰۰ تومن یه بسته چیپس هم نمیشه خرید 😑😑😑😑
عسل ساعی
۱۳۹۷/۰۶/۲۲
پنج تومن دیگه چیه که اخه اینجوری حرص میخوری اخه بدبخت؟ پنج تومن کوفتم کف دستت نمیذارن
ما که نمیدونیم توی اذرگان قراره چی بشه هی خیانت خیانت میکنی؟ بعدم چه خیانتی؟ ادم مگه میتونه ذهن خودشو کنترل کنه؟ مگه میتونه احساسات درونی خودشو توی قید و بند خاصی بذاره؟ به قول یه دیالوگی که میگفت این اتاق تاریک ذهن ازادترین جای جهانه... خاطرهها که نمیمیرن میمیرن؟ هیچ کس هیچ وقت نتونسته هیچیو فراموش کنه... این دایانا هم نمیتونه نه علاقشو به پوریا فراموش کنه نه خاطراتشو اسم این هم خیانت نیست
ما که نمیدونیم توی اذرگان قراره چی بشه هی خیانت خیانت میکنی؟ بعدم چه خیانتی؟ ادم مگه میتونه ذهن خودشو کنترل کنه؟ مگه میتونه احساسات درونی خودشو توی قید و بند خاصی بذاره؟ به قول یه دیالوگی که میگفت این اتاق تاریک ذهن ازادترین جای جهانه... خاطرهها که نمیمیرن میمیرن؟ هیچ کس هیچ وقت نتونسته هیچیو فراموش کنه... این دایانا هم نمیتونه نه علاقشو به پوریا فراموش کنه نه خاطراتشو اسم این هم خیانت نیست
مریم اکبرزاده
۱۳۹۷/۰۶/۲۵
هر کسی ک عاشق شده باشه دایانارو درک میکنه