داستان پر از غلط املایی بود و گاهی کلماتو بزور میتونستی بفهمی، ک عصبی میشه آدم وسط خوندن،
خوده داستان هم حوصله سر بر بود، دائم یه سری مشخصات نوانخانهها و گداخونهها یا رستورانها رو تکرار میکرد. ضمن اینکه خودش مسبب بدبختی خودش بود، میتونس پولشو جمع کنه یا حداقل سر یه کار ثابت بمونه، یا پولشو مشروب و سیگار نخره، یا تقسیم نکنه با بقیه!
خوده داستان هم حوصله سر بر بود، دائم یه سری مشخصات نوانخانهها و گداخونهها یا رستورانها رو تکرار میکرد. ضمن اینکه خودش مسبب بدبختی خودش بود، میتونس پولشو جمع کنه یا حداقل سر یه کار ثابت بمونه، یا پولشو مشروب و سیگار نخره، یا تقسیم نکنه با بقیه!